دل سیه شد ز سیه خانه افلاک مرا
            کی بود آینه زین زنگ شود پاک مرا؟
         
        
            گره آن روز شود باز چو شبنم ز دلم
            که به خورشید رساند نظر پاک مرا
         
        
            عقده تاک فزون می شود از گریه تاک
            مگر از آه گشاید دل غمناک مرا
         
        
            چون جرس گر چه نیاسود زبانم ز فغان
            نشد از ناله تهی، سینه صد چاک مرا
         
        
            تا سرم گرم ز میخانه وحدت شده است
            گردش جام بود گردش افلاک مرا