" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
دیوان صائب
/
غزلیات - قسمت اول
غزلیات - قسمت اول
شماره ١: اگر نه مد بسم الله بودی تاج عنوان ها
شماره ٢: آنچنان کز رفتن گل، خار می ماند به جا
شماره ٣: نغمه آرام از من دیوانه می سازد جدا
شماره ٤: جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا
شماره ٥: شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا
شماره ٦: خط نمی سازد مرا زان لعل جان پرور جدا
شماره ٧: با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا
شماره ٨: گر چه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا
شماره ٩: می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
شماره ١٠: گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا
شماره ١١: می رسد هر دم مرا از چرخ آزاری جدا
شماره ١٢: نیست از زخم زبان پروا دل بی تاب را
شماره ١٣: چشم روشن می دهد از کف دل بی تاب را
شماره ١٤: می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را
شماره ١٥: نم به دل نگذاشت خونم خنجر قصاب را
شماره ١٦: غوطه در دریا دهد آتش عنانی آب را
شماره ١٧: بوی پیراهن دلیل راه شد یعقوب را
شماره ١٨: من ملایم کردم از آه آسمان سخت را
شماره ١٩: تا توان کردن ز خون ما نگارین دست را
شماره ٢٠: از جهان تا رشته تابی دسترس باشد ترا
شماره ٢١: یک نظر بازست نرگس چشم بیمار ترا
شماره ٢٢: رتبه بال پری باشد پر تیر ترا
شماره ٢٣: نیست چون بال و پری تا گرد سر گردم ترا
شماره ٢٤: سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا
شماره ٢٥: نیست سنگ کم اگر در پله میزان ترا
شماره ٢٦: تشنه خون کرد مستی چشم فتان ترا
شماره ٢٧: می کند گلگل نگه رخسار خندان ترا
شماره ٢٨: خار ناسازست بوی گل به پیراهن ترا
شماره ٢٩: خواب ناز از حسن روزافزون نشد سنگین ترا
شماره ٣٠: جنت در بسته سازد مهر خاموشی ترا
شماره ٣١: نیست ممکن رام کردن چشم جادوی ترا
شماره ٣٢: صوفیان بردند از ره چشم جادوی ترا
شماره ٣٣: گر چه محجوب از نظر کرده است بی جایی ترا
شماره ٣٤: حسن بی پروا به فرمان هوس باشد چرا؟
شماره ٣٥: جان عرشی، فرش در زندان تن باشد چرا؟
شماره ٣٦: چشم می پوشی ازان رخسار جان پرور چرا؟
شماره ٣٧: غیر حق را می دهی ره در حریم دل چرا؟
شماره ٣٨: در هوای کام دنیا می فشانی جان چرا؟
شماره ٣٩: در طلب سستی چو ارباب هوس کردن چرا؟
شماره ٤٠: آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟
شماره ٤١: نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا؟
شماره ٤٢: مد احسان است بسم الله دیوان صبح را
شماره ٤٣: گریه مستانه می سازم شراب تلخ را
شماره ٤٤: غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را
شماره ٤٥: ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را
شماره ٤٦: ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را
شماره ٤٧: می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را
شماره ٤٨: از شکست ماست گردش، چرخ بی بنیاد را
شماره ٤٩: چشم حیران ساخت رویش خط مشک اندود را
شماره ٥٠: دل چسان پیچد عنان آه دردآلود را؟
شماره ٥١: نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را
شماره ٥٢: از عذار او بپوشان دیده امید را
شماره ٥٣: ناله من می زند ناخن به دل ناهید را
شماره ٥٤: تنگدستی راست سازد نفس کج رفتار را
شماره ٥٥: کجروی بال و پر سیرست بد کردار را
شماره ٥٦: آه می باشد مسلسل خاطر افگار را
شماره ٥٧: کم نسازد جام می زنگ دل افگار را
شماره ٥٨: نیست غیر از آه، دلسوزی دل افگار را
شماره ٥٩: داد سیل گریه من غوطه در گل بحر را
شماره ٦٠: عشق کو تا گرم سازد این دل رنجور را
شماره ٦١: نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را
شماره ٦٢: خط نسازد بی صفا آن عارض پر نور را
شماره ٦٣: چون ز می افروختی آن عارض پر نور را
شماره ٦٤: سهل مشمر همت پیران با تدبیر را
شماره ٦٥: سر به گردون می دهم این آه پر تأثیر را
شماره ٦٦: وصف زلف یار عاجز می کند تقریر را
شماره ٦٧: مهر خاموشی کند کوته زبان تقریر را
شماره ٦٨: خوب دارد زاهد شیاد، داروگیر را
شماره ٦٩: چرب نرمی می کند کوته زبان شمشیر را
شماره ٧٠: شد غرور حسن از خط بیش آن طناز را
شماره ٧١: از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را
شماره ٧٢: هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را
شماره ٧٣: نعل در آتش گذارد روی گرمت بوس را
شماره ٧٤: نیست از راز نهان من خبر جاسوس را
شماره ٧٥: ننگ کفر من به فریاد آورد ناقوس را
شماره ٧٦: عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را
شماره ٧٧: پرده دار حرف دعوی کن لب خاموش را
شماره ٧٨: بر جگر تا خورده ام نیش خمار نوش را
شماره ٧٩: چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟
شماره ٨٠: نوش این غمخانه در دنبال دارد نیش را
شماره ٨١: از صفای دل نباشد حاصلی درویش را
شماره ٨٢: صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را
شماره ٨٣: غوطه دادم در دل الماس داغ خویش را
شماره ٨٤: تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را
شماره ٨٥: من گرفتم ساختی پوشیده سال خویش را
شماره ٨٦: من که خواهم محو از عالم نشان خویش را
شماره ٨٧: غنچه سان پر گل اگر خواهی دهان خویش را
شماره ٨٨: حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را
شماره ٨٩: ساختم از قتل نادم دلربای خویش را
شماره ٩٠: روح پاک من کند پاکیزه گوهر تیغ را
شماره ٩١: چون کند آن غمزه خونریز عریان تیغ را
شماره ٩٢: کی نیام پوچ می سازد به تمکین تیغ را؟
شماره ٩٣: آه باشد به ز زلف عنبرین عشاق را
شماره ٩٤: از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را
شماره ٩٥: ساقی محجوب می باید شراب عشق را
شماره ٩٦: بر نمی آید مراد از کعبه گل عشق را
شماره ٩٧: مرکز خاک است گردون آسمان عشق را
شماره ٩٨: نیست ماه و آفتابی آسمان عشق را
شماره ٩٩: نیست در دوران من میخانه حاجت خلق را
شماره ١٠٠: با زمین گیری به منزل می رسانم خلق را
شماره ١٠١: ریخت چون دندان، شود افزون غم نان خلق را
شماره ١٠٢: غم ز خاطر می برد غمخانه من خلق را
شماره ١٠٣: نیست از زخم زبان غم عاشق بی باک را
شماره ١٠٤: هر تنک ظرفی ننوشد خون گرم تاک را
شماره ١٠٥: از بلندی مانع گردش شود افلاک را
شماره ١٠٦: بسته گردد راه جولان گردش افلاک را
شماره ١٠٧: خلق خوش چون صلح می سازد گوارا جنگ را
شماره ١٠٨: نعل در آتش نهد دیوانه من سنگ را
شماره ١٠٩: جذبه مجنون سبک سازد ز تمکین سنگ را
شماره ١١٠: بی کسی کی خوار سازد زاده اقبال را؟
شماره ١١١: دامن دریای خونخوارست بالین سیل را
شماره ١١٢: گل نزد آبی بر آتش بلبل خودکام را
شماره ١١٣: نیست از روی زمین سیری دل خود کام را
شماره ١١٤: نیست فرق از تن دل افسرده خودکام را
شماره ١١٥: کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را
شماره ١١٦: نیست دلگیری ز دنیا بنده تسلیم را
شماره ١١٧: نیست از درد غریبی چون گهر پروا مرا
شماره ١١٨: غوطه در گل داده بود اندیشه دنیا مرا
شماره ١١٩: از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا
شماره ١٢٠: عشق خونگرم از محبت کرده ایجاد مرا
شماره ١٢١: خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا
شماره ١٢٢: گر چه جا در دیده آن نور نظر دارد مرا
شماره ١٢٣: خواب وقت فیض در محراب می گیرد مرا
شماره ١٢٤: التفات زاهدان خشک، تر سازد مرا
شماره ١٢٥: شور عشقی کو، که رسوای جهان سازد مرا؟
شماره ١٢٦: چشم او چندان که مست خواب می سازد مرا
شماره ١٢٧: تر زبانی معدن زنگار می سازد مرا
شماره ١٢٨: تنگ ظرفم، باده کم زور می سازد مرا
شماره ١٢٩: دیدن لعل لبش خاموش می سازد مرا
شماره ١٣٠: تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا
شماره ١٣١: نیست ممکن قرب آتش بال و پر سوزد مرا
شماره ١٣٢: برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا
شماره ١٣٣: از سر زلف تو بر دل کار مشکل شد مرا
شماره ١٣٤: سنگ طفلان از جنون رطل گرانی شد مرا
شماره ١٣٥: عشق پنهان باعث روشن روانی شد مرا
شماره ١٣٦: سر به جیب خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا
شماره ١٣٧: تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا
شماره ١٣٨: نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
شماره ١٣٩: چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
شماره ١٤٠: بلبل خوش نغمه ام، با گل سخن باشد مرا
شماره ١٤١: پرده دار و حاجب و دربان نمی باشد مرا
شماره ١٤٢: داغ عشق از سینه روشن به دست آمد مرا
شماره ١٤٣: بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا
شماره ١٤٤: چون به خاطر آن دو لعل آبدار آید مرا
شماره ١٤٥: صبح از جان های روشن یاد می آید مرا
شماره ١٤٦: شد مسلسل بوی گل، زنجیر می باید مرا
شماره ١٤٧: زلف را نبود سرانجامی که می باید مرا
شماره ١٤٨: نیست تاب درد غربت جان افگار مرا
شماره ١٤٩: گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا
شماره ١٥٠: شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا
شماره ١٥١: می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا
شماره ١٥٢: داغ رسوایی خدادادست منصور مرا
شماره ١٥٣: نیست ظرف باده توحید، مخمور مرا
شماره ١٥٤: بی زبانی پرده داری می کند راز مرا
شماره ١٥٥: می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا
شماره ١٥٦: نیست ممکن بر گرفتن دیده از رویش مرا
شماره ١٥٧: شد گرفتاری فزون در روزگار خط مرا
شماره ١٥٨: از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا
شماره ١٥٩: می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا
شماره ١٦٠: کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
شماره ١٦١: نیست بر ابر بهاران، دیده پر نم مرا
شماره ١٦٢: چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا
شماره ١٦٣: پرده ظلمت نپوشد چشم حیران مرا
شماره ١٦٤: چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا
شماره ١٦٥: برگ کاهی نیست کشت نابسامان مرا
شماره ١٦٦: پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا
شماره ١٦٧: می پرد امشب ز شادی دیده روزن مرا
شماره ١٦٨: نیست از دشمن محابا یک سر سوزن مرا
شماره ١٦٩: مشکل است از کوی او قطع نظر کردن مرا
شماره ١٧٠: سبز می گردد روان چون آب از ماندن مرا
شماره ١٧١: یارب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
شماره ١٧٢: ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
شماره ١٧٣: در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا
شماره ١٧٤: کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟
شماره ١٧٥: نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا
شماره ١٧٦: خواب غفلت گر به این عنوان شود سنگین مرا
شماره ١٧٧: شیشه ای، می بود اگر چون شمع بر بالین مرا
شماره ١٧٨: چشم شوخش می برد آرام و تسکین مرا
شماره ١٧٩: طاق کرد از هر دو عالم طاق آن ابرو مرا
شماره ١٨٠: برگ عیشی نیست چشم از نوبهار او مرا
شماره ١٨١: باعث آزار شد ترک دل آزاری مرا
شماره ١٨٢: جلوه برقی است در میخانه هشیاری مرا
شماره ١٨٣: تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا
شماره ١٨٤: نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا
شماره ١٨٥: خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا
شماره ١٨٦: چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا
شماره ١٨٧: در دل هر قطره آماده است دریایی مرا
شماره ١٨٨: می کشد در خاک و خون مژگان دلجویی مرا
شماره ١٨٩: خط مشکین، تبتی شد میهمان حسن را
شماره ١٩٠: جامه آزادگی چالاک باشد سرو را
شماره ١٩١: دردمندی سر به گردون می رساند آه را
شماره ١٩٢: ناتوانی از اجابت نیست مانع آه را
شماره ١٩٣: هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را
شماره ١٩٤: کاسه زانوست جام جم دل آگاه را
شماره ١٩٥: دلفریبی چون به جولان آورد آن ماه را
شماره ١٩٦: نیست پروای فنای خود دل وارسته را
شماره ١٩٧: گو نباشد شمع بر خاک این به خون آغشته را
شماره ١٩٨: از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را
شماره ١٩٩: بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
شماره ٢٠٠: جا به عرش دوش خود دادم سبوی باده را
شماره ٢٠١: نیست یک جو غم ز بی برگی دل آزاده را
شماره ٢٠٢: دل شود شاد از شکست آرزو آزاده را
شماره ٢٠٣: عمر در تلخی سرآید در شراب افتاده را
شماره ٢٠٤: پوست زندان است بر تن زاهد افسرده را
شماره ٢٠٥: می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را
شماره ٢٠٦: دل سیه سازد در و دیوار، سودا کرده را
شماره ٢٠٧: می کند پامال، تن آخر دل آسوده را
شماره ٢٠٨: کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را
شماره ٢٠٩: از غبار خط فزون شد روشنایی دیده را
شماره ٢١٠: از خسیسان چاره نبود مردم بگزیده را
شماره ٢١١: از هوا گیرد سر دیوانه سنگ خاره را
شماره ٢١٢: در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را
شماره ٢١٣: می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را
شماره ٢١٤: می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را
شماره ٢١٥: طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را
شماره ٢١٦: چون دهد پیغام تسکین بی قرار بوسه را؟
شماره ٢١٧: نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را
شماره ٢١٨: هر که دید از باده لعلی به سامان شیشه را
شماره ٢١٩: دید تا در آتش تعجیل، نعل لاله را
شماره ٢٢٠: سخت دشوارست پیچیدن عنان ناله را
شماره ٢٢١: نیست در طالع قدوم میهمان این خانه را
شماره ٢٢٢: می کند عشق گران تمکین، سبک جانانه را
شماره ٢٢٣: سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را
شماره ٢٢٤: از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟
شماره ٢٢٥: کرد سودا آسمان سیر این دل دیوانه را
شماره ٢٢٦: بیش شد از چوب گل سودا من دیوانه را
شماره ٢٢٧: از سر و سامان چه می پرسی من دیوانه را؟
شماره ٢٢٨: شمع چندانی که سوزد بال و پر پروانه را
شماره ٢٢٩: کوکب سعدی بود از هر شرر پروانه را
شماره ٢٣٠: از نظرها چون کند وحشت نهان دیوانه را
شماره ٢٣١: آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را
شماره ٢٣٢: صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را
شماره ٢٣٣: هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را
شماره ٢٣٤: از غباری خانه گردد بی صفا آیینه را
شماره ٢٣٥: چهره ات خورشید سیما می کند آیینه را
شماره ٢٣٦: چهره ات بال سمندر می کند آیینه را
شماره ٢٣٧: چهره ات گل در گریبان می کند آیینه را
شماره ٢٣٨: یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را
شماره ٢٣٩: شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را
شماره ٢٤٠: گر زند آتش به جان رویش چنین آیینه را
شماره ٢٤١: از سرشک تلخ خود باشد شراب ناب ما
شماره ٢٤٢: چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما
شماره ٢٤٣: داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
شماره ٢٤٤: از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما
شماره ٢٤٥: صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما
شماره ٢٤٦: در گذر ای آسمان از وادی آزار ما
شماره ٢٤٧: از ته دل نیست در میخانه استغفار ما
شماره ٢٤٨: از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما
شماره ٢٤٩: می نماید پایکوبان دار را منصور ما
شماره ٢٥٠: حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما
شماره ٢٥١: تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما
شماره ٢٥٢: در نظر واکردنی گردید طی پرواز ما
شماره ٢٥٣: پنبه دامن می کشد از داغ مرهم سوز ما
شماره ٢٥٤: گر نظربازی به بال خود کند طاوس ما
شماره ٢٥٥: تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
شماره ٢٥٦: شد چو گل از روی خندان، خرده زر رزق ما
شماره ٢٥٧: آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما
شماره ٢٥٨: قرعه و تسبیح را محرم نداند حال ما
شماره ٢٥٩: از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما
شماره ٢٦٠: مهر خاموشی که گیرد از دهان زخم ما؟
شماره ٢٦١: چون حباب از یکدلان باده نابیم ما
شماره ٢٦٢: با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ما
شماره ٢٦٣: راز دل ها را ز لوح سینه می یابیم ما
شماره ٢٦٤: نه ز خامی نقش ها را خام می بندیم ما
شماره ٢٦٥: یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ما
شماره ٢٦٦: ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما
شماره ٢٦٧: با زمین گیری سپهر گرم رفتاریم ما
شماره ٢٦٨: در نظرها گر چه بیکاریم در کاریم ما
شماره ٢٦٩: دیده سیر و دل بی مدعا داریم ما
شماره ٢٧٠: از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟
شماره ٢٧١: شیوه های چشم او را در نظر داریم ما
شماره ٢٧٢: از حیات بی وفا یاری طمع داریم ما
شماره ٢٧٣: یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما
شماره ٢٧٤: پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما
شماره ٢٧٥: پیش خرمن دست کی چون خوشه چین داریم ما؟
شماره ٢٧٦: از تحمل خصم را هموار می سازیم ما
شماره ٢٧٧: اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما
شماره ٢٧٨: خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما
شماره ٢٧٩: گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما
شماره ٢٨٠: چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما
شماره ٢٨١: جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
شماره ٢٨٢: بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما
شماره ٢٨٣: آسمان را خانه زنبور می دانیم ما
شماره ٢٨٤: خون دل را باده گلفام می دانیم ما
شماره ٢٨٥: گر چه از عقل گران لنگر فلاطونیم ما
شماره ٢٨٦: نور معنی در جبین تاک می بینیم ما
شماره ٢٨٧: زیر شمشیر حوادث پای بر جاییم ما
شماره ٢٨٨: صبر و طاقت از دل بی تاب می جوییم ما
شماره ٢٨٩: تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما
شماره ٢٩٠: فارغ است از سیر گل مجنون سرگردان ما
شماره ٢٩١: سرخ رو می گردد از ریزش کف احسان ما
شماره ٢٩٢: خنده ها بر شمع دارد دیده گریان ما
شماره ٢٩٣: دلبر محجوب می خواهد دل پر خون ما
شماره ٢٩٤: نیست بر سبزان گلشن، دیده پر خون ما
شماره ٢٩٥: درنمی آید به چشم از لاغری مجنون ما
شماره ٢٩٦: راز دل را می توان دریافت از سیمای ما
شماره ٢٩٧: می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما
شماره ٢٩٨: زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها
شماره ٢٩٩: ای دل بیدار را از چشم مستت خوابها
شماره ٣٠٠: ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
شماره ٣٠١: ای زبون در حلقه زنجیر زلفت شیرها
شماره ٣٠٢: ای ترا در سینه هر ذره پنهان رازها
شماره ٣٠٣: ای ره خوابیده را از نقش پایت بالها
شماره ٣٠٤: تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام ها
شماره ٣٠٥: پخته می گردند از سودای زلفش خام ها
شماره ٣٠٦: ای در آتش از گل روی تو نعل لاله ها
شماره ٣٠٧: سر نمی پیچند از تیغ اجل دیوانه ها
شماره ٣٠٨: متصل گردد فلک را بر یک آیین آسیا
شماره ٣٠٩: در بهاران از چمن ای باغبان بیرون میا
شماره ٣١٠: مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا
شماره ٣١١: به قدر رم ازین عالم، توانی آرمید آنجا
شماره ٣١٢: مرو چون غافلان ای طالب منزل به خواب اینجا
شماره ٣١٣: نه هر کس سر برون با تیغ و خنجر می برد اینجا
شماره ٣١٤: کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟
شماره ٣١٥: چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا
شماره ٣١٦: گهر نشمرده می ریزند بر کوته زبان اینجا
شماره ٣١٧: منال از نقش کم گر شد قمارت بدنشین اینجا
شماره ٣١٨: فقیری پیشه کن، از اغنیا حاجت مخواه اینجا
شماره ٣١٩: دگر با نوخطی دارد دل من در میان سودا
شماره ٣٢٠: ز سختی های دوران دیده بینا شود پیدا
شماره ٣٢١: مرا آن روز راه حرف با دلبر شود پیدا
شماره ٣٢٢: که را می گشت در دل کز زمین انسان شود پیدا؟
شماره ٣٢٣: ز زلف آه آخر روی جانان می شود پیدا
شماره ٣٢٤: در آن زلف سیه دلهای خونین می شود پیدا
شماره ٣٢٥: هزاران همچو بلبل هر بهاری می شود پیدا
شماره ٣٢٦: اگر در دل ز سوز عشق داغی می شود پیدا
شماره ٣٢٧: عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا
شماره ٣٢٨: به عریانی نگردد از لطافت آن بدن پیدا
شماره ٣٢٩: ز سیما می شود روشندلان را مهر و کین پیدا
شماره ٣٣٠: سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را
شماره ٣٣١: ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا را
شماره ٣٣٢: به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را
شماره ٣٣٣: چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟
شماره ٣٣٤: نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را
شماره ٣٣٥: به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را
شماره ٣٣٦: چنان دانسته می باید درین دنیا نهی پا را
شماره ٣٣٧: نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می برد ما را
شماره ٣٣٨: اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
شماره ٣٣٩: اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را
شماره ٣٤٠: نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را
شماره ٣٤١: ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را
شماره ٣٤٢: خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را
شماره ٣٤٣: نمی باشد ز بی برگی چراغی خانه ما را
شماره ٣٤٤: ز بت چون پاک سازد بت شکن بتخانه ما را؟
شماره ٣٤٥: دهن بستن ز آفت ها نگهبان است دل ها را
شماره ٣٤٦: زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها را
شماره ٣٤٧: سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
شماره ٣٤٨: که دارد این چنین سرگشته و بی تاب دریا را؟
شماره ٣٤٩: اگر چه گریه سرشار من، تر کرد دریا را
شماره ٣٥٠: چه پروا از غبار خط مشکین است آن لب را؟
شماره ٣٥١: بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را
شماره ٣٥٢: اگر از اهل ایمانی مهیا باش آفت را
شماره ٣٥٣: به دست خود کند بیدادگر بنیاد دولت را
شماره ٣٥٤: نهان کرده است رویت در نقاب حشر جنت را
شماره ٣٥٥: مهیا شو دلا در عشق انواع ملامت را
شماره ٣٥٦: ز چشم خلق پنهان دار کنج عزلت خود را
شماره ٣٥٧: نهان در زنگ ازان چون تیغ دارم جوهر خود را
شماره ٣٥٨: سبک از حرف بی مغزان نسازم گوهر خود را
شماره ٣٥٩: مزن بر سنگ پیش سخت رویان گوهر خود را
شماره ٣٦٠: ازان چون شمع می کاهم درین محفل تن خود را
شماره ٣٦١: خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را
شماره ٣٦٢: فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را
شماره ٣٦٣: برآتش می گذارم خرقه پشمینه خود را
شماره ٣٦٤: به زور خود شدی مغرور تا انداختی خود را
شماره ٣٦٥: خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را
شماره ٣٦٦: نسوزد دل به آه گرم من چرخ بد اختر را
شماره ٣٦٧: لب یاقوت او تا داد از خط عرض لشکر را
شماره ٣٦٨: زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را
شماره ٣٦٩: ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را
شماره ٣٧٠: بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را
شماره ٣٧١: ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را
شماره ٣٧٢: گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را
شماره ٣٧٣: ز روی آتشینش حیرتی رو داد آتش را
شماره ٣٧٤: به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را
شماره ٣٧٥: به ساغر احتیاجی نیست حسن نیم مستش را
شماره ٣٧٦: به عزم صید چین سازد چو زلف صیدبندش را
شماره ٣٧٧: چمن پیرا اگر می دید روی چون بهارش را
شماره ٣٧٨: ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را
شماره ٣٧٩: چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را
شماره ٣٨٠: به زلف عنبرین روبند خوبان جلوه گاهش را
شماره ٣٨١: کنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را؟
شماره ٣٨٢: نگاه عجز باشد گر زبانی هست عاشق را
شماره ٣٨٣: نه از گل می گشاید دل، نه از گلزار عاشق را
شماره ٣٨٤: غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را
شماره ٣٨٥: معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را
شماره ٣٨٦: سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟
شماره ٣٨٧: به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را
شماره ٣٨٨: مهیا در دل تنگ است برگ عیش بلبل را
شماره ٣٨٩: نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را
شماره ٣٩٠: اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را
شماره ٣٩١: به دنیا ساختم مشغول چشم روشن دل را
شماره ٣٩٢: درین گلشن نباشد نعل در آتش چسان گل را؟
شماره ٣٩٣: ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را
شماره ٣٩٤: نه آسان است بر گردن گرفتن کار عالم را
شماره ٣٩٥: به جوش آورد باد نوبهاران خون عالم را
شماره ٣٩٦: مسوز ای سنگدل از انتظار می کبابم را
شماره ٣٩٧: مکن یارب گران در منتهای عمر گوشم را
شماره ٣٩٨: به وحدت می توان کردن سبک غم های عالم را
شماره ٣٩٩: مکن بی بهره یارب از قبول دل بیانم را
شماره ٤٠٠: نظر کن در ترازو داری آن خورشید تابان را
شماره ٤٠١: به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را
شماره ٤٠٢: ز باران جمع گردد خاطر آشفته مستان را
شماره ٤٠٣: ز روی لاله گون متراش خط عنبرافشان را
شماره ٤٠٤: مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را
شماره ٤٠٥: چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟
شماره ٤٠٦: مسخر کرد خط عنبرین رخسار جانان را
شماره ٤٠٧: فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را
شماره ٤٠٨: ز سرو و گل چمن مینا و جام آورد مستان را
شماره ٤٠٩: ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را
شماره ٤١٠: ز خلوت نیست بر خاطر غمی وحدت شعاران را
شماره ٤١١: فروغ مهر باشد دیده اخترشماران را
شماره ٤١٢: نمی خواهیم روی تلخ ابر نوبهاران را
شماره ٤١٣: نسازد رویگردان کثرت لشکر دلیران را
شماره ٤١٤: نباشد الفتی با جسم، جان سینه ریشان را
شماره ٤١٥: زبان لاف رسوا می کند ناقص کمالان را
شماره ٤١٦: محابا نیست از برق حوادث خوشه چینان را
شماره ٤١٧: ز رنجش نیست خوشتر هیچ خلقی تندخویان را
شماره ٤١٨: گزیری از علایق نیست زیر چرخ یک تن را
شماره ٤١٩: متاب از کشتن ما ای غزال شوخ گردن را
شماره ٤٢٠: بدل زان با تپیدن های دل کردم دویدن را
شماره ٤٢١: ز مهر و ماه سازد سیر، رویت چشم روزن را
شماره ٤٢٢: به چشم کم مبین ای کج نظر دلهای پر خون را
شماره ٤٢٣: نبردم زیر خاک از عجز با خود دعوی خون را
شماره ٤٢٤: نگه دار از لب پیمانه آن لبهای میگون را
شماره ٤٢٥: شکوه حسن لیلی آنچنان پر کرد هامون را
شماره ٤٢٦: ز بس اندیشه لیلی به هم پیچید مجنون را
شماره ٤٢٧: خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را
شماره ٤٢٨: طلایی شد چمن ساقی بگردان جام زرین را
شماره ٤٢٩: اگر چه رنگ آن گل می برد از کار گلچین را
شماره ٤٣٠: چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را
شماره ٤٣١: به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را
شماره ٤٣٢: تهی چشمان چه می دانند قدر روی نیکو را؟
شماره ٤٣٣: صفای ساعدت نیلی شمارد دست موسی را
شماره ٤٣٤: سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را
شماره ٤٣٥: هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتی را
شماره ٤٣٦: دلم خاک مراد خویش داند نامرادی را
شماره ٤٣٧: مده در جوش گل چون لاله از کف میگساری را
شماره ٤٣٨: خوش آن آزاده کز مردم نهان دارد فقیری را
شماره ٤٣٩: ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را
شماره ٤٤٠: گر آن شیرین سخن تلقین کند گفتار طوطی را
شماره ٤٤١: تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را
شماره ٤٤٢: به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را
شماره ٤٤٣: مده از دست در پیری شراب ارغوانی را
شماره ٤٤٤: به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را
شماره ٤٤٥: نه هر چشمی سزاوارست رخسار معانی را
شماره ٤٤٦: کسوفی هست دایم آفتاب زندگانی را
شماره ٤٤٧: غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را
شماره ٤٤٨: زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را
شماره ٤٤٩: رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را
شماره ٤٥٠: خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را
شماره ٤٥١: کند لیلی چنین گر جلوه مستانه در صحرا
شماره ٤٥٢: به دل های پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشا
شماره ٤٥٣: ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما
شماره ٤٥٤: ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما
شماره ٤٥٥: نباشد چون تن آسانان ز خورد و خواب عیش ما
شماره ٤٥٦: فلک پرواز سازد آه را درد گران ما
شماره ٤٥٧: ندارد زآفتاب تربیت طالع بیان ما
شماره ٤٥٨: ز تأثیر دل بیدار، چشم تر شود بینا
شماره ٤٥٩: می جان بخش اگر چه جام زر می گیرد از مینا
شماره ٤٦٠: اگر این بار می آید به دستم گردن مینا
شماره ٤٦١: مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلب ها
شماره ٤٦٢: ندارد خواب چشم عاشق دیوانه در شبها
شماره ٤٦٣: ز سختی های عالم قانعان را هست لذت ها
شماره ٤٦٤: زهی ز اندیشه لعل تو پر خون جام فکرت ها
شماره ٤٦٥: مدار از منزل آرایان طمع معماری دلها
شماره ٤٦٦: به یک پیمانه می، کرد ساقی حل مشکل ها
شماره ٤٦٧: اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زنها
شماره ٤٦٨: زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشن ها
شماره ٤٦٩: مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدن ها
شماره ٤٧٠: ز خرمن صلح کن با دانه ای از دوربینی ها
شماره ٤٧١: ترا پر چون صدف شد گوش از سیماب در دریا
شماره ٤٧٢: به هر شورش مده چون موج از کف دامن دریا
شماره ٤٧٣: نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا
شماره ٤٧٤: چسان گردد تهی از عقد گوهر سینه دریا؟
شماره ٤٧٥: محمل شوق کجا، کعبه امید کجا
شماره ٤٧٦: من و مصری که شکرخیز بود خاک آنجا
شماره ٤٧٧: صاف گشتن ز خودی باده ناب است اینجا
شماره ٤٧٨: هر که هست، از می دیدار تو مست است اینجا
شماره ٤٧٩: سخن از صلح مگو، عالم جنگ است اینجا
شماره ٤٨٠: مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا
شماره ٤٨١: همه کس طالب آن سرو روان است اینجا
شماره ٤٨٢: فتنه روز جزا خانه نشین است اینجا
شماره ٤٨٣: دل چسان گردد ازان زلف گرهگیر جدا؟
شماره ٤٨٤: نیست در دیده ما منزلتی دنیا را
شماره ٤٨٥: آرزو چند به هر سوی کشاند ما را؟
شماره ٤٨٦: می شود راز دل از جبهه نمایان ما را
شماره ٤٨٧: گریه سوختگان اشک کباب است ترا
شماره ٤٨٨: دست شستن ز بقا آب حیات است ترا
شماره ٤٨٩: چه غم از کشتن عشاق فگارست ترا؟
شماره ٤٩٠: خون ما گر سبب چهره آل است ترا
شماره ٤٩١: ای که از عالم معنی خبری نیست ترا
شماره ٤٩٢: حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا
شماره ٤٩٣: کیست گردن ننهد دام جهانگیر ترا؟
شماره ٤٩٤: طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟
شماره ٤٩٥: نه به چشم و دل تنها نگرانیم ترا
شماره ٤٩٦: باغبان در نگشوده است گلستان ترا
شماره ٤٩٧: گر نبینیم به خلوت رخ چون ماه ترا
شماره ٤٩٨: نمک خال بود داغ تمنای ترا
شماره ٤٩٩: گل ازان زود به بازار رساند خود را
شماره ٥٠٠: هر که چون شیشه به پیمانه رساند خود را
شماره ٥٠١: باده در لعل لب یار نماید خود را
شماره ٥٠٢: حسن کی در دل چون سنگ نماید خود را؟
شماره ٥٠٣: راه خوابیده رسانید به منزل خود را
شماره ٥٠٤: چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را
شماره ٥٠٥: ما که در خم ننمودیم فلاطون خود را
شماره ٥٠٦: نیست اندیشه ای از زخم زبان سرکش را
شماره ٥٠٧: از نظر کرد نهان خط رخ آن مهوش را
شماره ٥٠٨: تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را
شماره ٥٠٩: شانه گر باز کند زلف گرهگیرش را
شماره ٥١٠: سخن آن است که از جای درآرد دل را
شماره ٥١١: عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را
شماره ٥١٢: فقر بی قدر کند سلطنت عالم را
شماره ٥١٣: وحشتی داده ز اوضاع جهان دست مرا
شماره ٥١٤: تلخی عالم ناساز شراب است مرا
شماره ٥١٥: هر نفس تازه گلی زیب کنارست مرا
شماره ٥١٦: نفس سوخته روشنگر جان است مرا
شماره ٥١٧: نوخطی سلسله جنبان جنون است مرا
شماره ٥١٨: دل پریخانه آن روی چو ماه است مرا
شماره ٥١٩: گل داغ است اگر تاج زری هست مرا
شماره ٥٢٠: چون خم از کوی مغان پای سفر نیست مرا
شماره ٥٢١: دل مقید به شکرزار هوس نیست مرا
شماره ٥٢٢: رنگی از لاله عذاران جهان نیست مرا
شماره ٥٢٣: در بیابان طلب، راهبری نیست مرا
شماره ٥٢٤: چون گشاید ز چمن خاطر ناشاد مرا؟
شماره ٥٢٥: آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا
شماره ٥٢٦: آنچنان عشق تو بدخوی برآورد مرا
شماره ٥٢٧: نخل قد تو هم آغوش بلا کرد مرا
شماره ٥٢٨: سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
شماره ٥٢٩: نیم آن شعله که خاموش توان کرد مرا
شماره ٥٣٠: عزلت از عالم دلگیر برآورد مرا
شماره ٥٣١: می کند وقت خوش از عمر برومند مرا
شماره ٥٣٢: تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا
شماره ٥٣٣: برسانید به خاک قدم یار مرا
شماره ٥٣٤: از گلستان نشود غنچه دل باز مرا
شماره ٥٣٥: می کند گرم طلب شعله آواز مرا
شماره ٥٣٦: چون می کهنه چه شد گر نبود جوش مرا؟
شماره ٥٣٧: هوش نگذاشت به سر آن لب می نوش مرا
شماره ٥٣٨: دل سیه شد ز سیه خانه افلاک مرا
شماره ٥٣٩: آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
شماره ٥٤٠: می پرد چشم به خال لب جانانه مرا
شماره ٥٤١: وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را
شماره ٥٤٢: تازه دارد دل من خار و خس مژگان را
شماره ٥٤٣: مژه مانع نشود اشک سبک جولان را
شماره ٥٤٤: میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
شماره ٥٤٥: شد ز زنجیر فزون شور جنون مجنون را
شماره ٥٤٦: نیست آسودگی از سیر و سفر مجنون را
شماره ٥٤٧: تندی خوی ضرورست سخن آیین را
شماره ٥٤٨: گل به صد دیده شبنم نگران است او را
شماره ٥٤٩: غم مردن نبود جان غم اندوخته را
شماره ٥٥٠: گر به گلزار بری آن رخ افروخته را
شماره ٥٥١: گریه بسیار بود نو به وجود آمده را
شماره ٥٥٢: صلح در پرده بود یار به جنگ آمده را
شماره ٥٥٣: شوق اگر قافله سالار شود قافله را
شماره ٥٥٤: نشد از روی تو سیراب نظر آینه را
شماره ٥٥٥: چند بر کوردلان جلوه دهم معنی را؟
شماره ٥٥٦: لب میگون تو خمار کند تقوی را
شماره ٥٥٧: گریه از دل نبرد کلفت روحانی را
شماره ٥٥٨: خوش کن از لاله رخان زلف پریشانی را
شماره ٥٥٩: تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟
شماره ٥٦٠: هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما
شماره ٥٦١: حلقه هر در باغی نشود دیده ما
شماره ٥٦٢: گر چه از درد خزانی شده رخساره ما
شماره ٥٦٣: تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟
شماره ٥٦٤: هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما
شماره ٥٦٥: آب حیوان زند آب در میخانه ما
شماره ٥٦٦: سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما
شماره ٥٦٧: روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
شماره ٥٦٨: گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما
شماره ٥٦٩: مشرق مهر بود سینه بی کینه ما
شماره ٥٧٠: چرخ پر گوهر شب تاب شد از گریه ما
شماره ٥٧١: از بساط فلک آن سوی بود بازی ما
شماره ٥٧٢: علم نصرت ما آه سحرگاهی ما
شماره ٥٧٣: دل نگردید شب وصل تهی از گله ها
شماره ٥٧٤: کمال حسن کجا، دیده پر آب کجا؟
شماره ٥٧٥: به مجلسی که کشی از نقاب بند آنجا
شماره ٥٧٦: به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا
شماره ٥٧٧: نگاه دار سر رشته حساب اینجا
شماره ٥٧٨: رسیدگی ز مطالب گذشتن است اینجا
شماره ٥٧٩: به تیغ کج نشود راست هیچ کار اینجا
شماره ٥٨٠: خوش آن که از دو جهان گشت بی نیاز اینجا
شماره ٥٨١: عیار حسن ز صاحب نظر شود پیدا
شماره ٥٨٢: عجب که یک دل خوش در جهان شود پیدا
شماره ٥٨٣: چه می کنند حریفان عشق صهبا را؟
شماره ٥٨٤: فکنده ایم به امروز کار فردا را
شماره ٥٨٥: چه نسبت است به گردنکشی مدارا را؟
شماره ٥٨٦: کجا نظر به گل و یاسمن بود ما را؟
شماره ٥٨٧: به شاهراه توکل بود سفر ما را
شماره ٥٨٨: نداد عشق گریبان به دست کس ما را
شماره ٥٨٩: مبین ز موج تهیدست خوار دریا را
شماره ٥٩٠: مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
شماره ٥٩١: چه حاجت است به افسانه خواب غفلت را؟
شماره ٥٩٢: مده به چشم و دل خویش راه، غفلت را
شماره ٥٩٣: چنین که عقل کشیده است زیر بند ترا
شماره ٥٩٤: ز دوزخ است چه پروا نیازمند ترا؟
شماره ٥٩٥: به صید شیر نر ای بی جگر چه کار ترا؟
شماره ٥٩٦: اگر به بندگی ارشاد می کنیم ترا
شماره ٥٩٧: خمار می نکند زرد ارغوان ترا
شماره ٥٩٨: مکن ز ساده دلی خرج چشم بد خود را
شماره ٥٩٩: چه غم ز آه من آن خط روح پرور را؟
شماره ٦٠٠: ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را؟
شماره ٦٠١: شکیب نیست ز معشوق، عشق سرکش را
شماره ٦٠٢: ز آه سرد چه پرواست حسن سرکش را؟
شماره ٦٠٣: عرق به چهره نشسته است آن پریوش را
شماره ٦٠٤: ز گریه سرکشی افزود آن پریوش را
شماره ٦٠٥: گذاشتیم به اغیار زلف پر خم را
شماره ٦٠٦: مکن به غنچه گره نوبهار عالم را
شماره ٦٠٧: گداخت دیدن آن روی بی نقاب مرا
شماره ٦٠٨: به خنده ای بنواز این دل خراب مرا
شماره ٦٠٩: چو تار چنگ، فلک چون نمی نواخت مرا
شماره ٦١٠: ز خاک کوی تو پرواز مشکل است مرا
شماره ٦١١: گرفتگی دل از چشم روشن است مرا
شماره ٦١٢: ز عشق، سینه پر داغ گلشنی است مرا
شماره ٦١٣: به اعتبار جهان هیچ کار نیست مرا
شماره ٦١٤: اگر چه حوصله وصل یار نیست مرا
شماره ٦١٥: همان کسی که به دست کرم سرشت مرا
شماره ٦١٦: ز روی گرم که در جان شرر گرفت مرا؟
شماره ٦١٧: اگر چه عشق به ظاهر خراب کرد مرا
شماره ٦١٨: زبان هر هرزه درایی به جان رساند مرا
شماره ٦١٩: ز درد و داغ محبت سرشته اند مرا
شماره ٦٢٠: ارگ چه سیل فنا برد هر چه بود مرا
شماره ٦٢١: شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا
شماره ٦٢٢: ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟
شماره ٦٢٣: نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا
شماره ٦٢٤: کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا
شماره ٦٢٥: کجا به دام کشد سایه نهال مرا
شماره ٦٢٦: چه احتیاج دلیل است در رحیل مرا؟
شماره ٦٢٧: ز خامشی دل روشن شود سیاه مرا
شماره ٦٢٨: نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا
شماره ٦٢٩: به خاک و خون نکشد خصمی زمانه مرا
شماره ٦٣٠: شکست نقش مرادست بوریای مرا
شماره ٦٣١: به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را
شماره ٦٣٢: احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
شماره ٦٣٣: بهار شد که ببندند در گلستان را
شماره ٦٣٤: لبت به خون جگر شسته روی مرجان را
شماره ٦٣٥: ببین به دور لبش خط عنبرافشان را
شماره ٦٣٦: بود به حفظ خدا دل قوی ضعیفان را
شماره ٦٣٧: ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را
شماره ٦٣٨: گرفت خط تو دلهای بی قراران را
شماره ٦٣٩: گل است باده گلرنگ باده خواران را
شماره ٦٤٠: چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟
شماره ٦٤١: مکن دلیر نگاه آن بیاض گردن را
شماره ٦٤٢: ز هوش برد چنان حیرت تو گلشن را
شماره ٦٤٣: چه حاجت است به گلگونه، روی گلگون را؟
شماره ٦٤٤: بس است تیغ تغافل من بلاجو را
شماره ٦٤٥: ز داغ نیست محابا به درد ساخته را
شماره ٦٤٦: ز حرف سرد چه پروا روان سوخته را؟
شماره ٦٤٧: رساند ابر به جایی گهرفشانی را
شماره ٦٤٨: دوام نیست چو ایام گل جوانی را
شماره ٦٤٩: به کوی عشق مبر زاهد ریایی را
شماره ٦٥٠: اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا
شماره ٦٥١: ازان دو سلسله عنبرین گره بگشا
شماره ٦٥٢: چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما
شماره ٦٥٣: رسیده است به آفاق صیت دولت ما
شماره ٦٥٤: به هر ترنمی از جای می رود دل ما
شماره ٦٥٥: شدیم پیر و نشد تر دو چشم بی نم ما
شماره ٦٥٦: چراغ راه ندارد به بزم روشن ما
شماره ٦٥٧: ز خون شکفته شود چون شراب شیشه ما
شماره ٦٥٨: ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
شماره ٦٥٩: حدیث خام مجویید در رساله ما
شماره ٦٦٠: ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟
شماره ٦٦١: ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما
شماره ٦٦٢: رسیده است به معراج اوج پستی ما
شماره ٦٦٣: شکست رنگ می از ترک میگساری ما
شماره ٦٦٤: رسید صبر به فریاد بینوایی ما
شماره ٦٦٥: هزار حیف که گل کرد بینوایی ما
شماره ٦٦٦: مرا ز نشأه می ساخت کامیاب هوا
شماره ٦٦٧: زهی به غمزه جانسوز برق مذهب ها
شماره ٦٦٨: چنان که از نمک افزون شود جراحتها
شماره ٦٦٩: به دور کاکل و زلف تو سنبلستان ها
شماره ٦٧٠: شکوفه شور فکنده است در گلستان ها
شماره ٦٧١: اگر چه خوش نبود سیر بوستان تنها
شماره ٦٧٢: غم حساب ندارم ز می پرستی ها
شماره ٦٧٣: به خرج رفت حیاتم ز هرزه کوشی ها
شماره ٦٧٤: زهی نقاب جمالت برهنه رویی ها
شماره ٦٧٥: آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا
شماره ٦٧٦: آسان چسان شود ز وطن دیده ور جدا؟
شماره ٦٧٧: بلبل نمی شود به قفس از چمن جدا
شماره ٦٧٨: چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا
شماره ٦٧٩: می می کند خیال تنک ظرف آب را
شماره ٦٨٠: روی تو غنچه ساخت گل آفتاب را
شماره ٦٨١: هر کس نکرده در گرو می کتاب را
شماره ٦٨٢: می سوزد آرزو دل پراضطراب را
شماره ٦٨٣: در ششدرست مهره اسیر جهات را
شماره ٦٨٤: دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
شماره ٦٨٥: از دل بپرس نیک و بد هر سرشت را
شماره ٦٨٦: فصل بهار کرد مصور بهشت را
شماره ٦٨٧: می فارغ از جهان مکرر کند ترا
شماره ٦٨٨: سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟
شماره ٦٨٩: بی آب ساخت خط، لب جان پرور ترا
شماره ٦٩٠: هم ناله رباب نباشد کسی چرا؟
شماره ٦٩١: در جوش گل شراب ننوشد کسی چرا؟
شماره ٦٩٢: ترجیح می دهد به پدر اوستاد را
شماره ٦٩٣: قید عیال، پست کند رای مرد را
شماره ٦٩٤: بادام تلخ نیست سزاوار قند را
شماره ٦٩٥: خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را
شماره ٦٩٦: عشق است غمگسار دل دردمند را
شماره ٦٩٧: افسردگی است چاره دل دردمند را
شماره ٦٩٨: وادید کرده است به من تلخ، دید را
شماره ٦٩٩: یک بار بی خبر به شبستان من درآ
شماره ٧٠٠: روی تو سوخته است دل لاله زار را
شماره ٧٠١: دیوانه کرد سبزه خطت بهار را
شماره ٧٠٢: دریاب صبح فیض نسیم بهار را
شماره ٧٠٣: در آتش است نعل، نسیم بهار را
شماره ٧٠٤: از شرم، حرص دلبری افزود ناز را
شماره ٧٠٥: مستی ز خط زیاده شد آن دلنواز را
شماره ٧٠٦: دانسته ام غرور خریدار خویش را
شماره ٧٠٧: از کینه پاک کن دل افگار خویش را
شماره ٧٠٨: کوتاه ساز رشته آمال خویش را
شماره ٧٠٩: پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را
شماره ٧١٠: حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را
شماره ٧١١: پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را
شماره ٧١٢: تیغ زبان لاف نباشد کمال را
شماره ٧١٣: هست از زوال نعل در آتش کمال را
شماره ٧١٤: نتوان به خواب کرد مسخر خیال را
شماره ٧١٥: در کوی عشق ره نبود جبرئیل را
شماره ٧١٦: عارف متابعت نکند قال و قیل را
شماره ٧١٧: در گردش آورید می لعل فام را
شماره ٧١٨: پیچیده است دست تو دست کلیم را
شماره ٧١٩: شد استخوان ز دور فلک توتیا مرا
شماره ٧٢٠: غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
شماره ٧٢١: می در پیاله خون جگر می شود مرا
شماره ٧٢٢: سودا به کوه و دشت صلا می دهد مرا
شماره ٧٢٣: دشنام یار جان دگر می دهد مرا
شماره ٧٢٤: ابروی او نرفت ز مد نظر مرا
شماره ٧٢٥: پیچیده درد هجر تو بر یکدگر مرا
شماره ٧٢٦: از گرد خط، فزود محبت به دل مرا
شماره ٧٢٧: از بس گرفت تنگی دل در میان مرا
شماره ٧٢٨: از بس گرفت تنگی دل در میان مرا
شماره ٧٢٩: افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا
شماره ٧٣٠: گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
شماره ٧٣١: از کار رفته دست چو دست سبو مرا
شماره ٧٣٢: سرگشته ساخت خال دلارای او مرا
شماره ٧٣٣: از باده چون کند عرق آلود ماه را
شماره ٧٣٤: رویت ز هاله حلقه کند نام ماه را
شماره ٧٣٥: طاعت کند سرشک ندامت گناه را
شماره ٧٣٦: رفتم ز راه دل خس و خار گناه را
شماره ٧٣٧: مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
شماره ٧٣٨: با زلف کار نیست رخ یار دیده را
شماره ٧٣٩: طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟
شماره ٧٤٠: خال لب تو راهنمایی است بوسه را
شماره ٧٤١: گیرم چگونه زان بت طناز بوسه را؟
شماره ٧٤٢: دل خود به خود شکسته شود عشق پیشه را
شماره ٧٤٣: دایم ز نازکی است دل افگار شیشه را
شماره ٧٤٤: مگذار بر زمین دل شبها پیاله را
شماره ٧٤٥: دادم ز شور عشق به سیلاب خانه را
شماره ٧٤٦: از خصم کجروست چه غم راست خانه را؟
شماره ٧٤٧: افتادگی برآورد از خاک دانه را
شماره ٧٤٨: پروای مرگ نیست گدای برهنه را
شماره ٧٤٩: روشن ز داغ های نهان ساز سینه را
شماره ٧٥٠: بشنو ز من ترانه غیرت فزای را
شماره ٧٥١: چون پای خم به دست فتادت کمر گشا
شماره ٧٥٢: شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
شماره ٧٥٣: پاک است همچو صبح به عالم حساب ما
شماره ٧٥٤: آماده است از دل پر خون شراب ما
شماره ٧٥٥: از نان و آب نیست بقا و ثبات ما
شماره ٧٥٦: در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
شماره ٧٥٧: ای جبهه تو آینه سرنوشت ما
شماره ٧٥٨: بیگانگی شده است ز عالم مراد ما
شماره ٧٥٩: یاقوت کهربا شود از آه سرد ما
شماره ٧٦٠: چون نی ز ناله نیست تهی بندبند ما
شماره ٧٦١: دود از نهاد خلق برآرد گزند ما
شماره ٧٦٢: داغ است لاله زار دل دردمند ما
شماره ٧٦٣: عالم ختن شد از قلم مشکسود ما
شماره ٧٦٤: دایم شکفته است دل داغدار ما
شماره ٧٦٥: منگر به چشم کم به دل داغدار ما
شماره ٧٦٦: آمیخته است مستی ما با خمار ما
شماره ٧٦٧: با اختیار حق چه بود اختیار ما؟
شماره ٧٦٨: دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما
شماره ٧٦٩: برق جلال، عین جمال است پیش ما
شماره ٧٧٠: آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما
شماره ٧٧١: در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما
شماره ٧٧٢: دست فلک کبود شد از گوشمال ما
شماره ٧٧٣: هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما
شماره ٧٧٤: دل از خدا به صنع خدا بسته ایم ما
شماره ٧٧٥: دل از قضا به دست رضا داده ایم ما
شماره ٧٧٦: خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
شماره ٧٧٧: از جنبش نسیم کرم زنده ایم ما
شماره ٧٧٨: عمری است حلقه در میخانه ایم ما
شماره ٧٧٩: خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما
شماره ٧٨٠: دل را ز قید جسم رها می کنیم ما
شماره ٧٨١: دایم ز خود سفر چو شرر می کنیم ما
شماره ٧٨٢: از گریه خاک دام چمن می کنیم ما
شماره ٧٨٣: تا چند نقشبند تمنا شویم ما
شماره ٧٨٤: رنگین تر از حناست بهار و خزان ما
شماره ٧٨٥: لرزید بس که دل به تن ناتوان ما
شماره ٧٨٦: روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟
شماره ٧٨٧: بر رو چو برگ گل ندویده است خون ما
شماره ٧٨٨: از بس سترد گرد ملال از جبین ما
شماره ٧٨٩: رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما
شماره ٧٩٠: صبح جهان بود نفس غم زدای ما
شماره ٧٩١: رزق ملایک است نوای رسای ما
شماره ٧٩٢: آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
شماره ٧٩٣: دستی که شد به گردش پیمانه آشنا
شماره ٧٩٤: ای حسن پرده سوز تو برق نقاب ها
شماره ٧٩٥: وقت است جوش باده زند لاله زارها
شماره ٧٩٦: ای روشن از فروغ تو چشم چراغ ها
شماره ٧٩٧: نتوان به بی مثال رسید از مثال ها
شماره ٧٩٨: در آتشم ز دیده شوخ ستاره ها
شماره ٧٩٩: وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها
شماره ٨٠٠: از دست و تیغ عشق فگارند لاله ها
درباره نوسخن