شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا
            گشوده شد در جنت ازین کلید مرا
         
        
            کنم سیاه ز نظاره بنفشه خطان
            شود دو دیده چو بادام اگر سفید مرا
         
        
            گران نیم به خریدار از سبکروحی
            به سیم قلب چو یوسف توان خرید مرا
         
        
            ز نیشتر چو رگ سنگ نیست پروایم
            ز کوه درد ز بس نبض آرمید مرا
         
        
            ز تخم سوخته، سبزی امید نتوان داشت
            چگونه اختر طالع شود سعید مرا؟
         
        
            نشد ز گوشه ابروی او گشاده دلم
            چه دل گشاده شود از هلال عید مرا؟
         
        
            ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم
            که صبح وصل شود، دیده سفید مرا
         
        
            ز روی تازه من، تازه روست صائب باغ
            اگر چه نیست بری همچو سرو و بید مرا