دل ازان زلف چلیپا نتوانست گذشت
            طفل از دام تماشا نتوانست گذشت
         
        
            سوز ما را نتوان کرد به مجنون نسبت
            هیچ مرغی ز سرما نتوانست گذشت
         
        
            دامن از خار علایق نتوان آسان چید
            سیل از دامن صحرا نتوانست گذشت
         
        
            گر چه از فاختگان یافت پر و بال عروج
            سرو ازان قامت رعنا نتوانست گذشت
         
        
            عاقبت سرد به جان کندن بسیار گذاشت
            آن که گرم از سر دنیا نتوانست گذشت
         
        
            دامن دولت جاوید به دستی افتاد
            که ز دریوزه دلها نتوانست گذشت
         
        
            دیده از روی نکویان که تواند برداشت؟
            که ز خورشید، مسیحا نتوانست گذشت
         
        
            صائب از خوردن می گر چه دلش گشت سیاه
            لاله از باده حمرا نتوانست گذشت