آب خضر و می شبانه یکی است
            مستی و عمر جاودانه یکی است
         
        
            بر دل ماست چشم، خوبان را
            صد کماندار را نشانه یکی است
         
        
            پیش آن چشمهای خواب آلود
            ناله عاشق و فسانه یکی است
         
        
            در مقامی که غور باید کرد
            قطره و بحر بیکرانه یکی است
         
        
            کثرت خلق، عین توحیدست
            خوشه چندین هزار و دانه یکی است
         
        
            پله دین و کفر چون میزان
            دو نماید، ولی زبانه یکی است
         
        
            رهروانی که راست چون تیرند
            همه را مقصد و نشانه یکی است
         
        
            دو جهان سنگ راه سالک نیست
            نسبت تیر با دو خانه یکی است
         
        
            گر هزارست بلبل این باغ
            همه را نغمه و ترانه یکی است
         
        
            نشود نور مهر پست و بلند
            پیش ما صدر و آستانه یکی است
         
        
            عاشقی را که غیرتی دارد
            چین ابرو و تازیانه یکی است
         
        
            خنده در چشم آب گرداند
            ماتم و سور این زمانه یکی است
         
        
            پیش مرغ شکسته پر صائب
            قفس و باغ و آشیانه یکی است