از حسن تو جیب خاک پر ماه است
            یوسف ز خجالت تو در چاه است
         
        
            خالی که ز گردن تو می تابد
            همچشم ستاره سحرگاه است
         
        
            بگذار جگی جگی ببوسم من
            خالی که بر آن جگی جگی گاه است
         
        
            عمر عاشق ز خضر کمتر نیست
            این رشته ز پیچ و تاب کوتاه است
         
        
            هر آینه راست جوهر خاصی
            آیینه سینه جوهرش آه است
         
        
            در منزل کفر و دین نمی ماند
            با عشق سبکروی که همراه است
         
        
            انگشت به هیچ حرف نگذارد
            از درد سخن کسی که آگاه است
         
        
            صائب ز زمین دل برون آور
            طول املی که ریشه آه است