خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
            رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد
         
        
            سر بریده شبنم به آفتاب رسید
            همان امید مرا گرم جستجو دارد
         
        
            چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
            درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد
         
        
            همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق
            به هر که بنگری این طوق در گلو دارد
         
        
            ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است
            گل امید ندانسته ام چو بو دارد
         
        
            ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار
            بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟
         
        
            مجوی سر خط آزادی از فلک صائب
            که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد