مرا شکستگی پا به آن جناب رساند
            فتادگی سر شبنم به آفتاب رساند
         
        
            ندوختم نظر از آفتاب عارض او
            اگر چه خانه چشم مرا به آب رساند
         
        
            همان که شست ز خاط جواب نامه من
            هزاره نامه ننوشته را جواب رساند
         
        
            زهر که گرد برآورد آن سبک جولان
            ز راه لطف به پابوس آن رکاب رساند
         
        
            زگریه قطع نظر چون کنم در این گلشن
            که چشم تر سرشبنم به آفتاب رساند