حذر ز فتنه آن چشم نیم باز کنید
            زمیزبان سیه کاسه احتراز کنید
         
        
            اگر چو غنچه درین بوستان ز اهل دلید
            گره ز جبهه خود بی نسیم باز کنید
         
        
            به ناز عالم پرکار بر نمی آیید
            ز هر چه هست دل خویش بی نیاز کنید
         
        
            محیط عشق حقیقی در انتظار شماست
            گذر چو سیل بهار از پل مجاز کنید
         
        
            ز بحر آینه سیل صیقلی گردد
            معاشرت به حریفان پاکباز کنید
         
        
            اگر چه تیغ شهادت بلند پروازست
            ز روی عجز شما گردنی دراز کنید
         
        
            زمین نرم بود پرده دار دام فریب
            ز مکر دشمن هموار احتراز کنید
         
        
            اگر ز کوتهی روز عمر درتابید
            به آه نیمشب این رشته را دراز کنید
         
        
            قبای صورتی آب وگل نمازی نیست
            ازین لباس برآیید چون نماز کنید
         
        
            ز هرچه هست بپوشید چشم چون صائب
            به روی خود در توفیق را فراز کنید