در سینه عشاقی و از سینه جدایی
            چون صورت آیینه ز آیینه جدایی
         
        
            در چشمی و در چشم نیایی ز لطافت
            گنجینه نشینی و ز گنجینه جدایی
         
        
            در ظرف زمان شوکت حسن تو نگنجد
            نوروزی و از شنبه و آدینه جدایی
         
        
            نزدیکتری از رگ گردن به حقیقت
            هر چند که از عاشق دیرینه جدایی
         
        
            پنهانی عالم ز وجود تو هویداست
            آیینه پرستی و ز آیینه جدایی
         
        
            غیر از تو سخن را کسی این رنگ نداده است
            صائب تو ازین مردم پیشینه جدایی