" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
دیوان صائب
/
غزلیات - قسمت نهم
غزلیات - قسمت نهم
شماره ١: گمراه شد ز غفلت من رهنمای من
شماره ٢: آرد به وجد سوختگان را نوای من
شماره ٣: شد خشک از گشودن لب آبروی من
شماره ٤: نازکترست از رگ جان گفتگوی من
شماره ٥: زین گریه ها که هست گره در گلوی من
شماره ٦: هر شبنمی است دیده بینا درین چمن
شماره ٧: گریان ز کوی او دل ما می رود برون
شماره ٨: از تن خجل ز شرم گنه رفت جان برون
شماره ٩: هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟
شماره ١٠: افشان خال بر رخ آن دلربا ببین
شماره ١١: در انتهای کار خود از ابتدا ببین
شماره ١٢: آن چشم مست و غمزه هشیار را ببین
شماره ١٣: ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
شماره ١٤: بی درد مشکل است سخن گفتن این چنین
شماره ١٥: با درد بود صاف دل ساغر مستان
شماره ١٦: صاف است به گردون دل بی کینه مستان
شماره ١٧: تا از خودی خود نبریدند عزیزان
شماره ١٨: حیرت زدگان را نشود خواب پریشان
شماره ١٩: سیلاب حواس است نظرهای پریشان
شماره ٢٠: از ریگ توان روغن بادام گرفتن
شماره ٢١: گر محو ز خاطر شود اندیشه مردن
شماره ٢٢: بی آب نگردد گهر حسن ز دیدن
شماره ٢٣: خونابه درد از دل غم پیشه طلب کن
شماره ٢٤: اندیشه زاد از سر بی مغز بدر کن
شماره ٢٥: در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن
شماره ٢٦: دزدیده در آن ابروی پیوسته نظر کن
شماره ٢٧: از زلف پر از پیچ و خم یار حذر کن
شماره ٢٨: جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟
شماره ٢٩: ای دل به خرابات حقیقت گذری کن
شماره ٣٠: لب تشنگی حرص ندارد جگر من
شماره ٣١: هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من
شماره ٣٢: از داغ بود چهره افروخته من
شماره ٣٣: یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
شماره ٣٤: اشکی که از ندامت ریزند باده خواران
شماره ٣٥: دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان
شماره ٣٦: چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن
شماره ٣٧: ای قامت بلندت معراج آفریدن
شماره ٣٨: ای خطت رهنمای سوختگان
شماره ٣٩: گوشه آن نقاب را بشکن
شماره ٤٠: مکن منع تماشایی ز دیدن
شماره ٤١: رهن می ناب شد، جبه و دستار من
شماره ٤٢: پاک کن از لوح جهان زنگ من
شماره ٤٣: شد گلستان خارخار من به من
شماره ٤٤: روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
شماره ٤٥: لاله رنگ از خون دل شد نرگس سیراب او
شماره ٤٦: من که در فردوس افتادم به نقد از یاد او
شماره ٤٧: دیده روشن می شود از خط عنبر یار او
شماره ٤٨: بوسه ریزد گاه حرف از لعل شکربار او
شماره ٤٩: عشق سلطان و زمین میدان، فلک چوگان در او
شماره ٥٠: آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو
شماره ٥١: عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او
شماره ٥٢: هر که را دل آب شد از روی آتشناک او
شماره ٥٣: می دود هر کس ز خود بیرون به استقبال او
شماره ٥٤: دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او
شماره ٥٥: زهر آب زندگانی می شود در جام او
شماره ٥٦: خضر اگر در خواب بیند خنجر مژگان او
شماره ٥٧: از نگاه گرم گردد آفتابی روی او
شماره ٥٨: قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو
شماره ٥٩: نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو
شماره ٦٠: می خورد خون فراغت تشنه آزار تو
شماره ٦١: می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو
شماره ٦٢: جرم اندک را نبخشد رحمت بسیار تو
شماره ٦٣: می کشد گردن هدف از اشتیاق تیر تو
شماره ٦٤: نیست صید لاغر من قابل نخجیر تو
شماره ٦٥: صد زبان در پرده درد غنچه خاموش تو
شماره ٦٦: می چکد آب حیات از سبزه زار خط تو
شماره ٦٧: از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو
شماره ٦٨: ای بهار آفرینش خط چون ریحان تو
شماره ٦٩: خون رغبت را به جوش آرد لب میگون تو
شماره ٧٠: می شود روشن چراغ از چهره رنگین تو
شماره ٧١: گر چه شد از سرنوشت من نگارین پای تو
شماره ٧٢: از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟
شماره ٧٣: ای بهار آفرینش گرده سیمای تو
شماره ٧٤: ای قیامت پیش خیز قامت رعنای تو
شماره ٧٥: جوش غیرت می زند خون حنای پای تو
شماره ٧٦: بس که تندی کرد با پهلونشینان خوی تو
شماره ٧٧: ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو
شماره ٧٨: برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو
شماره ٧٩: نافه چین را گریبان پاره سازد موی تو
شماره ٨٠: دوست را از دیگران ای عاشق شیدا مجو
شماره ٨١: نیست همدوشی به نخل قامت او، شان سرو
شماره ٨٢: عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو
شماره ٨٣: رزق ما نظاره خشکی است از بالای سرو
شماره ٨٤: محو چون خواهی شد آخر محو آن رخسار شو
شماره ٨٥: قانع از رزق پریشان با دل صدپاره شو
شماره ٨٦: خوشدلی می خواهی از هوش و خرد بیگانه شو
شماره ٨٧: تلخرو از هر نسیم سهل چون دریا مشو
شماره ٨٨: از گرانجانی گران بر خاطر دنیا مشو
شماره ٨٩: در برون رفتن ز بزم زندگی کاهل مشو
شماره ٩٠: در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو
شماره ٩١: از نسیم ای ساکن بیت الحزن غافل مشو
شماره ٩٢: بی طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو
شماره ٩٣: غافل از داغ جنون ای دیده روشن مشو
شماره ٩٤: چو بنشیند، شود صد کوه تمکین همنشین با او
شماره ٩٥: نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او
شماره ٩٦: جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او
شماره ٩٧: چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو
شماره ٩٨: چه باشد حاصل مرغ چمن ای گلعذار از تو؟
شماره ٩٩: بهار آفرینش را نگاری نیست غیر از تو
شماره ١٠٠: زهی گردون کف بی مغزی از دریای عاشق تو
شماره ١٠١: ندارد اختیار در گشودن باغبان تو
شماره ١٠٢: من آن بخت از کجا دارم که پیچیم بر میان تو
شماره ١٠٣: خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
شماره ١٠٤: زمین از اشک پرشورم به طوفان می زند پهلو
شماره ١٠٥: هر که چون شبنم گل پاک بود گوهر او
شماره ١٠٦: برخوری زان لب میگون که ز اندیشه او
شماره ١٠٧: کشت بی خوشه خجالت کشد از روی درو
شماره ١٠٨: نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
شماره ١٠٩: چشم را خیره کند پرتو زیبایی تو
شماره ١١٠: چرب نرمی ز رقیبان ستمکار مجو
شماره ١١١: کی دوبین می شود از سایه تماشایی سرو؟
شماره ١١٢: از سر کوی قناعت به در شاه مرو
شماره ١١٣: ای دل غافل از اسباب جهان دست بشو
شماره ١١٤: بیا که سوخت مرا هجر بی مروت تو
شماره ١١٥: عنان به طول امل داده ای دریغ از تو
شماره ١١٦: ز کعبه سنگ به دل می زند خلیل از تو
شماره ١١٧: رسید خانه زین عاقبت به کام از تو
شماره ١١٨: زمین نشسته به خاک سیاه از غم تو
شماره ١١٩: ز گل فزود مرا خارخار خنده تو
شماره ١٢٠: چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟
شماره ١٢١: شکفتگی نشود سبز در چمن بی تو
شماره ١٢٢: زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو
شماره ١٢٣: ز من شکیب به قدر دل فگار بجو
شماره ١٢٤: چو از تو دیده و دل کامیاب شد هر دو
شماره ١٢٥: مشو چو موج شلاین به هر کنار و برو
شماره ١٢٦: ز شرم قد بلند تو آب گردد سر
شماره ١٢٧: ز جلوه های صنوبرقدان ز راه مرو
شماره ١٢٨: روزی که پسته دید لب همچو قند او
شماره ١٢٩: شد خط مشکبار عیان از عذار او
شماره ١٣٠: خطت که رفت در بغل هاله ماه ازو
شماره ١٣١: میخانه ای که شوق تو باشد مدام او
شماره ١٣٢: از گرد خط گرفته مباد آفتاب تو
شماره ١٣٣: چون سر زند ز مشرق زین آفتاب تو
شماره ١٣٤: از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو
شماره ١٣٥: خون لاله لاله می چکد از رنگ آل تو
شماره ١٣٦: نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو
شماره ١٣٧: از بس که سرکش است قد چون نهال تو
شماره ١٣٨: ای فتنه سایه پرور سرو روان تو
شماره ١٣٩: تا کرد تیغ غمزه حمایل نگاه تو
شماره ١٤٠: ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو
شماره ١٤١: در خون نشست لاله ز چشم سیاه تو
شماره ١٤٢: مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو
شماره ١٤٣: کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو
شماره ١٤٤: در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
شماره ١٤٥: ای دل گشاد کار خود از آن و این مجو
شماره ١٤٦: دام و کمند گردن دلهاست آرزو
شماره ١٤٧: یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
شماره ١٤٨: خط بر عذار ساده نباشد مباش گو
شماره ١٤٩: از اهل حق اگر نظری یافتی بگو
شماره ١٥٠: شد رعشه پیری پر و بال طلب تو
شماره ١٥١: وحشی تر از آهوست نشان قدم تو
شماره ١٥٢: چون شبنم روشن گهر با خار و گل یکرنگ شو
شماره ١٥٣: ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو
شماره ١٥٤: چشمی که فتاد بر لقای تو
شماره ١٥٥: خامش گویا بود چشم سخنگوی تو
شماره ١٥٦: بوالهوس از خط نظر پوشید زان روی چو ماه
شماره ١٥٧: نفس ظلمانی نمی دارد محابا از گناه
شماره ١٥٨: می کند دل را سیه چندان که خواب صبحگاه
شماره ١٥٩: حسن را از چشم بد شرم و حیا دارد نگاه
شماره ١٦٠: چون به یاد شرم می افتم در اثنای نگاه
شماره ١٦١: از مزار اهل حق جز دولت عقبی مخواه
شماره ١٦٢: از سر عشاق در زیر فلک سامان مخواه
شماره ١٦٣: تا ز خط پشت لب جان بخش جانان شد سیاه
شماره ١٦٤: تا مه روی تو پرتو بر جهان انداخته
شماره ١٦٥: لعل او را بین به دلها بی حجاب آویخته
شماره ١٦٦: یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
شماره ١٦٧: صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
شماره ١٦٨: این چه خورشیدست یارب از افق تابان شده؟
شماره ١٦٩: نوبهارست این به احیای گلستان آمده؟
شماره ١٧٠: عمر خود صرف نصیحت ساختم بی فایده
شماره ١٧١: در گلستان برگ عیش اندوختم بی فایده
شماره ١٧٢: بی توام در دل شراب ناب می گردد گره
شماره ١٧٣: در گلویم اشک رنگارنگ می گردد گره
شماره ١٧٤: در دل من رشته آمال می گردد گره
شماره ١٧٥: در دل از نادان فزون صاحب هنر دارد گره
شماره ١٧٦: با وجود بی بری در هیچ محفل پا منه
شماره ١٧٧: بی تأمل بر بساط پاکبازان پا منه
شماره ١٧٨: بر دل ارباب حاجت دست خود بی زر منه
شماره ١٧٩: دل ز غفلت چون خودآرایان به رنگ و بو منه
شماره ١٨٠: از دل سودایی ما آسمان رنگ است کوه
شماره ١٨١: تیشه زد بر پای خود هر کس که زد بر پای کوه
شماره ١٨٢: صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته
شماره ١٨٣: به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته
شماره ١٨٤: به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته
شماره ١٨٥: به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهسته
شماره ١٨٦: نه تبخاله است بر گرد دهان یار افتاده
شماره ١٨٧: مدان از بی نیازی طبع من گر سرکش افتاده
شماره ١٨٨: مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
شماره ١٨٩: شنیدم آه گرمی با تو گستاخانه سرکرده
شماره ١٩٠: که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده؟
شماره ١٩١: می دهد عشق به شمشیر صلا بسم الله
شماره ١٩٢: خنکی در اسد از مهر جهانگیر مخواه
شماره ١٩٣: سرو من طرح نو انداخته ای یعنی چه؟
شماره ١٩٤: یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
شماره ١٩٥: چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده
شماره ١٩٦: به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟
شماره ١٩٧: به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه
شماره ١٩٨: ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه
شماره ١٩٩: بمیر تشنه، منه پای بر کناره چاه
شماره ٢٠٠: کشیده دار ز نظاره اش عنان نگاه
شماره ٢٠١: گر از طعام تن عام می شود فربه
شماره ٢٠٢: ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته
شماره ٢٠٣: به صد دلیل نرفتن ره خدای که چه؟
شماره ٢٠٤: بر آن عذار نه زلف مشوش افتاده
شماره ٢٠٥: رخی به شبنم می همچو برگ لاله بده
شماره ٢٠٦: نه سرخ چهره خورشید را شفق کرده
شماره ٢٠٧: عرق به برگ گلت می دود شتاب زده
شماره ٢٠٨: ز خط عذار تو تا عنبرین نقاب شده
شماره ٢٠٩: به هر کجا که خوری باده تن به خواب مده
شماره ٢١٠: ز بس لب تو به ابرام می دهد بوسه
شماره ٢١١: بریده نعل ز عشق که بر جگر لاله؟
شماره ٢١٢: روشن ز نور صدق بود جان صبحگاه
شماره ٢١٣: از اشک ماست پاکی دامان صبحگاه
شماره ٢١٤: در جسم خاکسار مرا جان سوخته
شماره ٢١٥: لاله است این که از جگر خاک سرزده؟
شماره ٢١٦: ای عالم از ظهور صفاتت عیان شده
شماره ٢١٧: خط غبار گرد رخ یار آمده
شماره ٢١٨: جام صبوح خورده ز خلوت برآمده
شماره ٢١٩: تا سبزه خط از لب جانان برآمده
شماره ٢٢٠: چون غافل است دل ز حق از دل چه فایده؟
شماره ٢٢١: آن را که نیست دلبری از دل چه فایده؟
شماره ٢٢٢: محجوب را ز صحبت جانان چه فایده؟
شماره ٢٢٣: در دور خط به حرف رسیدن چه فایده؟
شماره ٢٢٤: کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟
شماره ٢٢٥: بگشا ز بال همت عالی مکان گره
شماره ٢٢٦: در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره؟
شماره ٢٢٧: ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه
شماره ٢٢٨: هر چند هست مشرق دیدار آینه
شماره ٢٢٩: تا کرد خانه از رخ او روشن آینه
شماره ٢٣٠: ساقی قدحی از می اسرار مرا ده
شماره ٢٣١: تا سرو ترا راه به گلزار فتاده
شماره ٢٣٢: از توبه شود سرکشی نفس زیاده
شماره ٢٣٣: زلفی که بر آن طرف بناگوش فتاده
شماره ٢٣٤: از حسن تو یک رقعه به گلزار رسیده
شماره ٢٣٥: از ناله نسیمیش به بستان نرسیده
شماره ٢٣٦: تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه
شماره ٢٣٧: در مجمع ما نیست کسی را غم خانه
شماره ٢٣٨: ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه
شماره ٢٣٩: دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
شماره ٢٤٠: عشق اختیار دل را از دست ما گرفته
شماره ٢٤١: بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده
شماره ٢٤٢: آن خوش پسر برآمد از خانه می کشیده
شماره ٢٤٣: چون چنگ هر رگ من، دارد سری به ناله
شماره ٢٤٤: خراب گشت ز می زاهد شراب ندیده
شماره ٢٤٥: به جرم این که کله کج نهاده است شکوفه
شماره ٢٤٦: مباش از سخن سخت در شکست پیاله
شماره ٢٤٧: به حوالی دو چشمش حشم بلا نشسته
شماره ٢٤٨: کشد گر به صورت ز دل صد زبانه
شماره ٢٤٩: ای که از شغل عمارت غافل از دل گشته ای
شماره ٢٥٠: کیستم من، مشت خار در محیط افتاده ای
شماره ٢٥١: بوسه ای قیمت ازان لبها به صد جان کرده ای
شماره ٢٥٢: با لباس عنبرین امروز جولان کرده ای
شماره ٢٥٣: تا به روی کار خط مشکفام آورده ای
شماره ٢٥٤: از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای
شماره ٢٥٥: در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای
شماره ٢٥٦: ای در آتش از هوایت نعل هر سیاره ای
شماره ٢٥٧: می کشد دل را ز دستم دلربای تازه ای
شماره ٢٥٨: نیست در مغز زمین چون گردبادم ریشه ای
شماره ٢٥٩: ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
شماره ٢٦٠: ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانه ای
شماره ٢٦١: ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانه ای
شماره ٢٦٢: هر که دارد با پریزادان معنی خلوتی
شماره ٢٦٣: از شراب لعل تا رخسار را افروختی
شماره ٢٦٤: یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی
شماره ٢٦٥: دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟
شماره ٢٦٦: سرو من گر بر سر خاک شهیدان آمدی
شماره ٢٦٧: زاهد از خشکی سبکروحانه بیرون آمدی
شماره ٢٦٨: هر کجاگیری گلی در آب معمار خودی
شماره ٢٦٩: هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی
شماره ٢٧٠: پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری
شماره ٢٧١: بی تأمل زینهار از نقطه دل نگذری
شماره ٢٧٢: گر به چشم پاک در صنع الهی بنگری
شماره ٢٧٣: می کند تن هم دل بی تاب را گردآوری
شماره ٢٧٤: دل چسان غم های جانان را کند گردآوری؟
شماره ٢٧٥: فرصتی کو تا دل از دنیا کنم گردآوری؟
شماره ٢٧٦: خق کن باخلق تا از زندگانی برخوری
شماره ٢٧٧: از فنای پیکر خاکی چرا خون می خوری؟
شماره ٢٧٨: یاد دارد تخت شاهان قلزم خضرا بسی
شماره ٢٧٩: زیر پای چرخ کجرفتار چون خوابد کسی؟
شماره ٢٨٠: دل چه افتاده است در این خاکدان بندد کسی؟
شماره ٢٨١: تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی؟
شماره ٢٨٢: شوق اگر شهپر شود پروا نمی دارد کسی
شماره ٢٨٣: چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسی؟
شماره ٢٨٤: چند در ایام گل عزلت گزین باشد کسی؟
شماره ٢٨٥: بر زبان و دل چو کج باشد نبخشاید کسی
شماره ٢٨٦: بیش ازین آتش مزن در عالم ای جان کسی
شماره ٢٨٧: گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی
شماره ٢٨٨: مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی
شماره ٢٨٩: سنگ را در جذبه از دست فلاخن می کشی
شماره ٢٩٠: دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی
شماره ٢٩١: خاک ما در گوشه میخانه بودی کاشکی
شماره ٢٩٢: تابش برق و حیات مختصر باشد یکی
شماره ٢٩٣: بندگی کردن پسندیده است با آزادگی
شماره ٢٩٤: نیست نقشی دلپذیر عشق غیر از سادگی
شماره ٢٩٥: شهره می سازد سخن را در جهان استادگی
شماره ٢٩٦: سرفرازی را نباشد جنگ با افتادگی
شماره ٢٩٧: بی نیازست از دلیل و رهنما افتادگی
شماره ٢٩٨: نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
شماره ٢٩٩: نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
شماره ٣٠٠: جلوه برقی است نور آفتاب زندگی
شماره ٣٠١: در ته ابرست دایم آفتاب زندگی
شماره ٣٠٢: چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی
شماره ٣٠٣: گریه تلخ است صهبای ایاغ زندگی
شماره ٣٠٤: بر سر آب است بنیاد جهان زندگی
شماره ٣٠٥: کی کند غافل دل آگاه را خوابیدگی؟
شماره ٣٠٦: چاره از من می کند پرهیز از بیچارگی
شماره ٣٠٧: خط حجاب آن رخ گلرنگ شد یکبارگی
شماره ٣٠٨: عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی
شماره ٣٠٩: سر فرو نارد به گردون اختر دیوانگی
شماره ٣١٠: گر چه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی
شماره ٣١١: شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی
شماره ٣١٢: قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی
شماره ٣١٣: ابر مظلم تیره گرداند جهان را در دمی
شماره ٣١٤: تا نسوزد، عود در مجمر ندارد آدمی
شماره ٣١٥: گر به کار خویشتن چون شمع بینا بودمی
شماره ٣١٦: کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی
شماره ٣١٧: گر سر دنیا نداری تاجدار عالمی
شماره ٣١٨: جامه زرین نگردد جمع با سیمین تنی
شماره ٣١٩: برد شبنم را برون از باغ، چشم روشنی
شماره ٣٢٠: ای ز رویت برق عالمسوز در هر خرمنی
شماره ٣٢١: گریه ها در چشم تر دارم تماشاکردنی
شماره ٣٢٢: حیرتی از چشم مست یار دارم دیدنی
شماره ٣٢٣: بی تائمل صرف نقد وقت در دنیا کنی
شماره ٣٢٤: چند اسباب اقامت جمع در عالم کنی؟
شماره ٣٢٥: تا به کی دل را سیاه از نعمت الوان کنی؟
شماره ٣٢٦: ای که فکر چاره بیماری دل می کنی
شماره ٣٢٧: در عمارت زندگانی چند باطل می کنی؟
شماره ٣٢٨: من به حال مرگ و تو درمان دشمن می کنی
شماره ٣٢٩: پشت پا زن بر دو عالم تا فلک پیما شوی
شماره ٣٣٠: صبر کن بر آب تلخ و شور تا گوهر شوی
شماره ٣٣١: ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی
شماره ٣٣٢: سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی
شماره ٣٣٣: سر به جیب فکر بر تا از فلک بیرون شوی
شماره ٣٣٤: شکوه ای دارم به شرط آن که پنهان بشنوی
شماره ٣٣٥: خنده بیجا مزن تا طعن بیجا نشنوی
شماره ٣٣٦: خار دیوارست چون از اشک شد مژگان تهی
شماره ٣٣٧: جام هیهات است از صهبا کند پهلو تهی
شماره ٣٣٨: از بلند و پست نبود چاره تا گرد رهی
شماره ٣٣٩: چمن را داغ دارد رویت از گلهای پی در پی
شماره ٣٤٠: نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟
شماره ٣٤١: مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی
شماره ٣٤٢: مرا باغ و بهاری از می گلفام بایستی
شماره ٣٤٣: مکن طول امل را پیروی تا پیشوا گردی
شماره ٣٤٤: تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟
شماره ٣٤٥: به ظاهر نیست عشق را اگر بر دست و پا بندی
شماره ٣٤٦: چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی
شماره ٣٤٧: نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری
شماره ٣٤٨: ز مطلب در حجابی تا نظر بر مدعا داری
شماره ٣٤٩: نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری
شماره ٣٥٠: به ظاهر گر دریغ از نامرادان روی خود داری
شماره ٣٥١: اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری
شماره ٣٥٢: گر اندک نیکیی از دستت آید در نظر داری
شماره ٣٥٣: مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری
شماره ٣٥٤: مکن با تلخکامان رو ترش تا شکری داری
شماره ٣٥٥: زمین از دامن تر عالم آب است پنداری
شماره ٣٥٦: ز شیرینی عتاب او شکرخندست پنداری
شماره ٣٥٧: ز زهرچشم او رگ در تنم مارست پنداری
شماره ٣٥٨: فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداری
شماره ٣٥٩: ز وحشت چرخ بر من حلقه دام است پنداری
شماره ٣٦٠: خرد در سر مرا در خم فلاطون است پنداری
شماره ٣٦١: ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری
شماره ٣٦٢: مجو چون غافلان از عالم اسباب بیداری
شماره ٣٦٣: ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری
شماره ٣٦٤: ز دل بیرون نرفت از قرب جانان داغ مهجوری
شماره ٣٦٥: گره در سینه هر کس که باشد گوهر رازی
شماره ٣٦٦: از موج گریه ما بر فلک اختر کند بازی
شماره ٣٦٧: مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی
شماره ٣٦٨: چه در طول امل از حرص بی باکانه آویزی؟
شماره ٣٦٩: ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی
شماره ٣٧٠: فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی
شماره ٣٧١: چون طفلان کس به هر افسانه تا کی واکند گوشی؟
شماره ٣٧٢: ازان پیچیده ام همچو صدا در ظرف خاموشی
شماره ٣٧٣: نگه چون شمع درگیرد ز روی روشن ساقی
شماره ٣٧٤: حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی
شماره ٣٧٥: به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی
شماره ٣٧٦: ز جویای سخن گر این چنین گردد جهان خالی
شماره ٣٧٧: مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی
شماره ٣٧٨: کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی
شماره ٣٧٩: اگر چه دارد از الفاظ چندین ترجمان معنی
شماره ٣٨٠: خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی
شماره ٣٨١: به این پستی فراز چرخ جای خویش می خواهی
شماره ٣٨٢: جنونم پهن شد صبر از من شیدا چه می خواهی؟
شماره ٣٨٣: درون دل بود یار از جهان گر چه می خواهی؟
شماره ٣٨٤: به ظاهر گر به چشمم ای سمن سیما نمی آیی
شماره ٣٨٥: چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی؟
شماره ٣٨٦: چرا از سینه ای آه سحر بیرون نمی آیی؟
شماره ٣٨٧: نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی
شماره ٣٨٨: ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی
شماره ٣٨٩: شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی
شماره ٣٩٠: مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی
شماره ٣٩١: که غیر از سنگ طفلان می کند دیوانه آرایی؟
شماره ٣٩٢: به توحید خدا همچون الف گویاست تنهایی
شماره ٣٩٣: ندارم یاد خود را فارغ از عشق بلاجویی
شماره ٣٩٤: چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای
شماره ٣٩٥: تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای
شماره ٣٩٦: تا رخ از باده گلرنگ برافروخته ای
شماره ٣٩٧: روی دل با همه کس در همه جا داشته ای
شماره ٣٩٨: دست اگر در کمر راهبر دل زده ای
شماره ٣٩٩: طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای
شماره ٤٠٠: شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای
شماره ٤٠١: در کدامین چمن ای سرو به بار آمده ای؟
شماره ٤٠٢: دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای
شماره ٤٠٣: ای که از بی بصران راه خدا می طلبی
شماره ٤٠٤: نی خود را بشکن گر شکری می طلبی
شماره ٤٠٥: می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی
شماره ٤٠٦: چه ثمر می دهد آن دل که نه آبش کردی؟
شماره ٤٠٧: نیست چون صبح ترا جز نفس معدودی
شماره ٤٠٨: عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟
شماره ٤٠٩: اگر از موج خطر چشم به ساحل داری
شماره ٤١٠: پرده بردار ز رخسار که دیدن داری
شماره ٤١١: رخصت بوسه اگر از لب جامی داری
شماره ٤١٢: هر کس از اهل نظر را به بیانی داری
شماره ٤١٣: کوش تا دل به تماشای جهان نگذاری
شماره ٤١٤: بیخبر شو ز جهان گر خبری می گیری
شماره ٤١٥: تا کی از خواب گران پرده دولت سازی؟
شماره ٤١٦: چه بر این آتش هستی چو دخان می لرزی؟
شماره ٤١٧: نیست پروای بهارم، من و کنج قفسی
شماره ٤١٨: بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی
شماره ٤١٩: در سر مرده دلان شور ندیده است کسی
شماره ٤٢٠: غوطه در خاک زند دل ز گریبان کسی
شماره ٤٢١: خارخاری به دل افتاده ز مژگان کسی
شماره ٤٢٢: آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی
شماره ٤٢٣: نه چنان دانه دل سوخت ز سودای کسی
شماره ٤٢٤: چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟
شماره ٤٢٥: سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
شماره ٤٢٦: سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی
شماره ٤٢٧: قطره را بحر نماید سفر یکرنگی
شماره ٤٢٨: می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی
شماره ٤٢٩: دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
شماره ٤٣٠: چه شود گر به پیامی دل من شاد کنی؟
شماره ٤٣١: تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی؟
شماره ٤٣٢: از سر صدق اگر سینه خود چاک کنی
شماره ٤٣٣: دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی
شماره ٤٣٤: تا تو چون شانه دل چاک مهیا نکنی
شماره ٤٣٥: از خودی چشم بپوشان اگر اهل دینی
شماره ٤٣٦: چند چون چشم هوسناک به هر سو بینی؟
شماره ٤٣٧: چه به هر سوی چو کوران به عصا می بینی؟
شماره ٤٣٨: خاک شو خاک ازان پیش که بر باد روی
شماره ٤٣٩: به خبر چند تسلی ز رخ یار شوی؟
شماره ٤٤٠: غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی
شماره ٤٤١: بی حجابانه به آغوش کجا می آیی؟
شماره ٤٤٢: رخ برافروخته دیگر به نظر می آیی
شماره ٤٤٣: عیش فرش است در آن محفل روح افزایی
شماره ٤٤٤: باش در ذکر خدا دایم اگر جویایی
شماره ٤٤٥: بهار گشت ز خود عارفانه بیرون آی
شماره ٤٤٦: مباش معجب و خودبین که در بلا افتی
شماره ٤٤٧: تو تا ز هستی خود بی خبر نمی افتی
شماره ٤٤٨: ز خط سیه رخ چون لاله زار خود کردی
شماره ٤٤٩: اگر مقید کسب هوا نمی گردی
شماره ٤٥٠: دل مرا به نگاهی ز من برآوردی
شماره ٤٥١: هزار عقد محبت به این و آن بندی
شماره ٤٥٢: اگر سرای جهان در خور سزا بودی
شماره ٤٥٣: اگر نسیم سحرگاه مهربان بودی
شماره ٤٥٤: غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟
شماره ٤٥٥: ز برگریز، دل بی قرار ازان داری
شماره ٤٥٦: دگر چه شد که به عشاق سرگران بودی؟
شماره ٤٥٧: هزار حیف که از رهگذار بی بصری
شماره ٤٥٨: درین حدیقه پر میوه تا جگر نخوری
شماره ٤٥٩: دگر چه شد که ز حالم خبر نمی گیری
شماره ٤٦٠: مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی
شماره ٤٦١: اگر به جسم درین تیره خاکدان باشی
شماره ٤٦٢: کجاست دولت آنم که یار من باشی؟
شماره ٤٦٣: قدم برون مگذار از حصار خاموشی
شماره ٤٦٤: اگر چه هست به ظاهر خراب درویشی
شماره ٤٦٥: قرار گیر به دارالقرار درویشی
شماره ٤٦٦: حضور فرش بود در جهان درویشی
شماره ٤٦٧: قدم برون مگذار از سرای درویشی
شماره ٤٦٨: ازان همیشه بود تازه روی درویشی
شماره ٤٦٩: ز عشق شد همه غم های بی شمار یکی
شماره ٤٧٠: گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی
شماره ٤٧١: ز ماه رنگ نبازد کتان بیرنگی
شماره ٤٧٢: نیی که جیب و کنار از شکر کند خالی
شماره ٤٧٣: زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
شماره ٤٧٤: تو قدر درد و غم جاودان چه می دانی؟
شماره ٤٧٥: مکش چو تنگدلان آه از پریشانی
شماره ٤٧٦: ز من مدار توقع سخن از انجمنی
شماره ٤٧٧: چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی
شماره ٤٧٨: به محفلی که رخ از باده لاله زار کنی
شماره ٤٧٩: بر این مباش که خون در دل نیاز کنی
شماره ٤٨٠: چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟
شماره ٤٨١: برون نیامده از خویشتن سفر نکنی
شماره ٤٨٢: صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟
شماره ٤٨٣: دل عزیز به این تیره خاکدان چه دهی؟
شماره ٤٨٤: همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی
شماره ٤٨٥: فکنده شور محبت مرا به صحرایی
شماره ٤٨٦: گرفته است مرا در میان تماشایی
شماره ٤٨٧: ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی
شماره ٤٨٨: نماند دشت جنون را رمیده آهویی
شماره ٤٨٩: ای آن که دل به ابروی پیوسته بسته ای
شماره ٤٩٠: ای آن که دل به دولت بیدار بسته ای
شماره ٤٩١: از زهر چشم، چشم من زار بسته ای
شماره ٤٩٢: طومار عمر طی شد و غافل نشسته ای
شماره ٤٩٣: ای صید پیشه ای که دل از ما گرفته ای
شماره ٤٩٤: روی زمین به زلف معنبر گرفته ای
شماره ٤٩٥: از مردمان اگر چه کناری گرفته ای
شماره ٤٩٦: در خاک و خون کشید مرا ترک زاده ای
شماره ٤٩٧: ای آن که دل به عمر سبکرو نهاده ای
شماره ٤٩٨: از دل مپرس، خانه به سیلاب داده ای
شماره ٤٩٩: من کیستم، چو پل دل خود آب کرده ای
شماره ٥٠٠: با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
شماره ٥٠١: تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای
شماره ٥٠٢: بی پرده رو در آینه ما نکرده ای
شماره ٥٠٣: دارم ز اشک گرم دل تاب خورده ای
شماره ٥٠٤: ای دل چه در قلمرو میخانه مانده ای
شماره ٥٠٥: چون آب در لباس گل و خار بوده ای
شماره ٥٠٦: ای کوه بیستون که چنین سرکشیده ای
شماره ٥٠٧: ای غنچه لب که سر به گریبان کشیده ای
شماره ٥٠٨: آتش به خرمن از گل باغی ندیده ای
شماره ٥٠٩: ما را بس است سلسله جنبان اشاره ای
شماره ٥١٠: آن را که هست گردش چشم غزاله ای
شماره ٥١١: ای شمع طور از آتش حسنت زبانه ای
شماره ٥١٢: ای جان به قید گنبد خضرا چگونه ای؟
شماره ٥١٣: طفلی کز او مراست تمنای آشتی
شماره ٥١٤: ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی
شماره ٥١٥: ای حسن خط ز مصحف روی تو آیتی
شماره ٥١٦: ای دل مرا به عالم امکان چه می بری؟
شماره ٥١٧: حیف است عمر صرف تماشا کند کسی
شماره ٥١٨: بر مردم زمانه چه رحمت کند، کسی؟
شماره ٥١٩: قطع نظر چگونه ز جانان کند، کسی؟
شماره ٥٢٠: تا کی به هر مشاهده از جا رود کسی؟
شماره ٥٢١: تا کی غبار خاطر صحرا شود کسی؟
شماره ٥٢٢: حیف است حرف عشق ز ما نشنود کسی
شماره ٥٢٣: آن را که نیست ذوق وصال شکستگی
شماره ٥٢٤: تیغ تو در نیام کند قطع زندگی
شماره ٥٢٥: آسودگی مجو ز گرفتار زندگی
شماره ٥٢٦: از درد و داغ عشق بود شور هر دلی
شماره ٥٢٧: ای گل ز شوخ چشمی اغیار غافلی
شماره ٥٢٨: کوچکدلی است مایه تسخیر عالمی
شماره ٥٢٩: تا کی ز کف عنان توکل رها کنی؟
شماره ٥٣٠: تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟
شماره ٥٣١: چند از بهار عشق قناعت به خس کنی؟
شماره ٥٣٢: گر فکر زاد آخرت ای دوربین کنی
شماره ٥٣٣: بر خاک راه اگر گذری مشکبو کنی
شماره ٥٣٤: در پیری ارتکاب می ناب می کنی
شماره ٥٣٥: دایم ستیزه با دل افگار می کنی
شماره ٥٣٦: زین گریه دروغ که ای پیر می کنی
شماره ٥٣٧: هرگاه رخ ز باده عرقناک می کنی
شماره ٥٣٨: زیر سپهر خواب فراغت چه می کنی؟
شماره ٥٣٩: تسکین دل به زلف پریشان چه می کنی؟
شماره ٥٤٠: لنگر درین خراب برای چه می کنی؟
شماره ٥٤١: پنهان رخ چو ماه برای چه می کنی؟
شماره ٥٤٢: ای غافلی که در پی دینار می روی
شماره ٥٤٣: ای بی خبر ز خود به تماشا چه می روی؟
شماره ٥٤٤: چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی
شماره ٥٤٥: تا رهنورد وادی سودا نمی شوی
شماره ٥٤٦: دل را اگر چه نیست ز دلدار آگهی
شماره ٥٤٧: گر درد طلب رهبر این قافله بودی
شماره ٥٤٨: یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی
شماره ٥٤٩: دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی
شماره ٥٥٠: چون رشته به همواری اگر نام برآری
شماره ٥٥١: دل آب کند برق جلالی که تو داری
شماره ٥٥٢: محراب نظرهاست کمانی که تو داری
شماره ٥٥٣: خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری
شماره ٥٥٤: با اهل دل ای گردش افلاک چه داری؟
شماره ٥٥٥: زنهار دل خویش به عالم نگذاری
شماره ٥٥٦: ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی
شماره ٥٥٧: حیف است درین فصل دماغی نرسانی
شماره ٥٥٨: ظلم است که درمان خود از درد ندانی
شماره ٥٥٩: ای جاده سودای تو هر رشته آهی
شماره ٥٦٠: در سینه عشاقی و از سینه جدایی
شماره ٥٦١: با زلف تو دم می زند از نافه گشایی
شماره ٥٦٢: ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی
شماره ٥٦٣: خرابم کرده چشم نیم مستی
شماره ٥٦٤: زمین از ترکتاز او غباری
شماره ٥٦٥: هوا را گر به فرمان کرده باشی
شماره ٥٦٦: به روی گرم اگر تابنده باشی
شماره ٥٦٧: اگر دل از علایق کنده باشی
شماره ٥٦٨: اگر بی پرده خود را دیده باشی
شماره ٥٦٩: زهی رویت بهار زندگانی
شماره ٥٧٠: تو دست افشانی جان را چه دانی؟
شماره ٥٧١: مکن ای بی وفا ناآشنایی
شماره ٥٧٢: گر بگذری ز هستی آرام جان بیابی
شماره ٥٧٣: تا کی ز دود غلیان دل را تباه سازی؟
شماره ٥٧٤: افتاده کار ما را با یار شوخ و شنگی
شماره ٥٧٥: اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی
شماره ٥٧٦: از بس که خوش عنان است سیلاب زندگانی
شماره ٥٧٧: آن را که نیست قسمت از روزی خدایی
شماره ٥٧٨: یا غمم را شمار بایستی
شماره ٥٧٩: تلخ منشین شراب اگر داری
شماره ٥٨٠: دلفروزست جام خاموشی
شماره ٥٨١: نمی آید از من دگر بردباری
شماره ٥٨٢: ورق تا نگردانده باد خزانی
شماره ٥٨٣: منزه ز لاف است حیران معنی
شماره ٥٨٤: تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟
شماره ٥٨٥: هر چند که مهر شرم بر درج دهن داری
شماره ٥٨٦: در نظر هر که داد عشق تواش سروری
شماره ٥٨٧: خاک سیه روز را شمع شبستان تویی
شماره ٥٨٨: حرف آن لب در میان افکنده ای
شماره ٥٨٩: کشتی تن را شکستم یللی
شماره ٥٩٠: پا به ادب نه که زخم خار نیابی
شماره ٥٩١: مرکز عیش است آن دهان که تو داری
شماره ٥٩٢: ای از خراباتت زمین درد ته پیمانه ای
شماره ٥٩٣: با دختر رز دگر نشستی
شماره ٥٩٤: رویی به طراوت قمر داری
شماره ٥٩٥: دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی
درباره نوسخن