بگذر از تقلید و در توحیدآ
تا شوی دانا و پاک و مقتدا
هر که از تقلید روی خود بتافت
سرجانان در درون خویش یافت
خلق دنیا گشته در تقلید پند
نشنود چون دنگ اینجا گاه بند
خلق در تقلید رسوا گشته اند
برسر کوی بلا بنشسته اند
نیست از تقلید غیر گمرهی
جهد کن تا تو ازاین کم وارهی
جهد کن تا وارهی از ننگ و نام
جبرئیل آورده از حق این پیام
ننگ و نام اینجهان رسوائی است
آه و درد و سوزش فردائی است
جهد کن خود را از اینغم وارهان
تاشوی امن و درآئی در امان
ای پسر اینخانه جای باشش است
نیست دینار اندرین دنیا غش است
مست دنیا را خبر از خویش نه
این چنین مستی دوروزی بیش نه
ترک مستی کن بخود آیکدمی
چونکه بنیادی ندارد شبنمی
ترک مستی کن بیا هشیار باش
یکدمی در کلبه عطار باش
ما چو تو مستیم لیکن مست دوست
نه خبر از لحم داریم نه ز پوست
مستی تو مستی شیطان بود
اندرین حالت کجا رحمن بود