" rel="stylesheet"/> "> ">

اندرز به دنیاپرستان

بشنو از من یک نصیحت از کرم
ترک کن در اینجهان حب درم
هر که حب ایندرم با خود برد
خلعت رحمت یقین برخود درد
هر که در حب درم رفت از جهان
او بمالک داده است این نیم جان
حب دنیا در جهنم آردت
زانکه یزدان کرده اینجا گه ردت
حب دنیا گر نکردی ترک تو
لاجرم یابی بلای مرگ تو
ترک دنیا کن تو بشنو ایندمم
تا بعزرائیل ندهی جان بغم
ترک دنیا کن چو مردان ای جوان
تا خوری بر از حیات جاودان
هر که ترکش کرد برخوردار شد
همره محمود نزد یار شد
ترک او کردن چو کار من بود
اینچنین ترکی نه عار من بود
گفته اند خلقان که عار است ترک جاه
ما ز ترکش بفکنیم اینجا کلاه
اینچنین ترکی نه عار من بود
ترک او کردن چو عار من بود
ما کلاه عار از سر می نهیم
ننگ را در شیوه شان سر میدهیم
تو به ننگ و نام خود درمانده
زآن ز درگاه شه خود رانده
ننگ و نام این جهان برباد رفت
خاطر دانا از این غم شاد رفت
نام ننگ اینجهان دارد غمی
کاندرین تن نیست کس را محرمی
مرهمی از ترک ساز این ریش را
تا به صحبت باز بینی خویش را
مرهم درد دل بیمارشو
اندر این تب شربتی از یارشو