" rel="stylesheet"/> "> ">

اتصال با معشوق و فنا در او

هرکه با دریای جانان وصل شد
در محیط ذات یزدان غسل شد
هرکه اورا دید او دریا دل است
روضه رضوانش اول منزل است
هرکه ما را در حقیقت او شناخت
خویش را در بوته جانان گداخت
هرکه مارا او نداند کافر است
همچو بوجهل لعین او جاهل است
جهل بردار و یقین ما بدان
تاشود دور از تو ای نادان گمان
ما خدا را در یقین بشناختیم
جان برای احمدش درباختیم
راز سرلو کشف دانسته ایم
از جهان و زرق او وارسته ایم
در طریق مرتضی ره یافته
رو ز راه دیگران برتافته
در شریعت گشته کامل چون فرید
لعنت بسیار کرده بر یزید
چون حسین مرتضی دیده جفا
همچو ایشان صبر کرده در بلا
جور بردستم از این مشتی لعین
داد میخواهم ز رب العالمین
هست عطار این زمان مجروح و زار
رحم کن او را از این زندان برآر
هست عطار فقیر اینجا خراب
روی او پنهان شده زیر تراب
هست عطار اندر اینجا سوخته
جامه خود را ز دردت دوخته
هست عطار این زمان در گوشه
دارد از خوان نعیمت توشه