احتیاج بارشاد پیر در سلوک
هرکه از پیر طریقت راه یافت
او حکیم و خالق و رحمن شناخت
هرکه او پیری ندارد در جهان
او ندارد پیش اهل الله جان
هرکه با پیری ندارد اعتقاد
داده است ایمان خود اینجا بباد
پیر باید در شریعت همچو من
سر فدای دوست کرده همچو من
پیر باید در شریعت اوستاد
گرنه استاد است ایمان شد بباد
پیر باید در شریعت محکمت
تا شود در خلوت دل محرمت
پیر باید کو شریعت رو بود
در طریقت همچو ماه نو بود
پیر باید راهدان در راه بر
تا نیندازد کسی را در سقر
پیر باید بر طریق مرتضی
تا دهد آئینه دل را جلا
اینچنین پیری بود لایق ترا
بشنو این گفتار را ای جان ما
پیر را هرکو نیابد در جهان
او لسان الغیب را گیرد روان
تا بیابد پیر خود را در یقین
راه یابد سوی رب العالمین
وارهد از نام و از ننگ جهان
گردد اسرار دو عالمرا زبان
او به بیند آنچه مردان دیده اند
او بخواند آنچه رندان گفته اند
هرکه دارد ترک اینحالات اوست
ذکر جانان نغمه طاعات اوست
هرکه دارد ترک کی ترکش کنم
چون رفیق این کهن دیرویم
اندرین دیریم یار خویش او
عوریان و خسته و درویش او
نه دراین دیر فنا خود آمدیم
وینهمه لاف ولایت میزدیم
او بیاورده مرا خود گوید او
خویش را گم دارد و خود جوید او