" rel="stylesheet"/> "> ">

ترغیب بخودشناسی که مقدمه خداشناسی است

هرکه او خود را نداند او که چیست
چون شغال مرده زیر زمینست
هرکه او خود را نمیداند هباست
در درون آتش غم مبتلا است
هرکه از خود را نمیداند بسوخت
این چنین جامه ز بهر خود بدوخت
هرکه او خود را نمیداند بمرد
چون می صافی ندانسته ز درد
اصل اینکارت شناسائی بود
در درون دیده بینائی بود
اصل این معنی بود اینجا شناخت
هرکه او نشناخته خود را بباخت
اصل خود بشناس و با او وصل شو
واز گناهان کبیره فصل شوه
اصل کار آنست در پاکی روی
راز گفتار مرا می بشنوی
اصل کار آنست کاری تخم نیک
تا نمانی در تک دریا چو ریگ
بگذر از دلبستگی این جهان
زانکه دارد او عذاب جاودان
بگذر از لهو و لعب درما نگر
یا دمی در سوی مولانا نگر
تو ز نخوت گشته اینجای گم
سر نهادستی چو سگ در زیر دم
تو مکان یار خود گم کرده
در چنین گمراهی اینجا مرده