" rel="stylesheet"/> "> ">

در بیان آنکه پند پیران موجب ترقی انسان بمدارج کمال است

پند پر اندر شریعت دادمت
در طریقت جمله ره بگشادمت
پند پر دادم ترا ایمرد کار
می نگردی اندر اینجا گرد عار
پند پر دادم ترا اندر جهان
تا شوی واقف دمی از دید جان
پند پر دادم نکردی گوش تو
رفته است اینجای عقل و هوش تو
پند پر دادم ترا از دید دوست
چونکه هستی تو اینجا گه ازوست
پند پر دادم ترا در این لسان
گر بدانی بگذری از آسمان
بشنو از من ای پسر اینجا سخن
تا توانی اندر اینجا بد مکن
بشنو این پندم که پندم سود تست
در حقیقت جملگی بهبود تست
بشنو این پندم اگر گمره نه ای
وز فریدالدین شنو این مثنوی
بشنو این پندم که دارد حالتی
برتو دارم اندر اینجا شفقتی
بشنو این پندم اگر نه رانده
واز طریق و راه مردان مانده
بشنو این پندم که بند رحمتست
اهل معنی را نشان دولتست
بشنو این پندم ایا اهل وفا
تا بیامرزد ترا اینجا خدا
بشنو این پندم اگر تو زنده
ورنه بشنودی ز درگه رانده
هرکه از پندم کند اینجا عمل
پیش اوچون موم میگردد عسل
هرکه از پندم بگیرد بهره
خور بود در پیش او چونذره
هرکه در پندم در آید مرد وار
این خزان او شود بیشک بهار
هرکه از پندم بچیند گل ز باغ
می نه بیند اندر اینجا سوز و داغ
من گلستانی ز بهرت ساختم
و اندرو دیبای سبز انداختم
من ترا دادم یقین از معرفت
بگذرانیدم ترا از معصیت
در توکل کوش و صبری پیش گیر
این لسان را در گلستان خویش گیر
در گلستان سخن چون بلبلم
برمثال رعد باشد غلغلم
در گلستان من اینجا گه درآی
تا به بینی غلغل مرد خدای
در گلستانم لسان بلبل است
کز نوایش این جهان در غلغل است
از گلستانم بچین گلدسته
بند بر پای وی اینجا بسته
رشته بر دسته گل بسته ام
تا قیامت این بود سر رشته ام
رشته ما محکمست از بند دوست
چونهمه سر رشته پیوسته باوست
رشته ما در شریعت محکمست
زآنسبب محبوبم اینجا همدم است
رشته ما با علی پیوسته است
آن خوارج زآنسبب سرگشته است
رشته ام پیوسته با او در ازل
میبرم این رشته همراه اجل
رشته اعضای من اندر کفن
با نکیر و منکر آید در سخن
رشته اعضای من گوید جواب
نیست حب دیگری جز بوتراب
رشته اعضای من از مرتضی است
اینچنین سررشته از دست خداست
رشته دارم ز قدرت تافته
واین لسان زان رشته آمد بافته
رشته ام پیوند سلطان دل است
لاجرم در پیش جانان منزل است
تو خبر از جان نداری ذره
واز چنین شربت نخوردی قطره