گفتن ما مرهم زخم دل است
نوشداروی حیات مقبل است
گفتن عطار دار صد دوا
گر کنی نوشش زغم یابی شفا
گفتن من آفتاب بینش است
همچو دریای عمان در جوشش است
گفتن من دارد اسرار خدا
میدهد اهل دلانرا او عطا
گفتن ما را لسان الغیب دان
زان ز صورت گشته اینجا گه نهان
مدتی در این جهان پنهان بود
با رفیق دل مرا در جان بود
مدتی رو را کند اندر نقاب
عاقبت پیدا شود چون آفتاب
گفتن مارا مگو عطار گفت
در این دریا شه کرار سفت
گفتن ما را لسان دیگر است
معنی اورا بیانی دیگر است
گفتن ما را مگو اینجا تو شعر
کان لسان ازپیش جانانست بکر
گفتن ما را ملایک خوانده اند
چون قلم بر لوح حوران رانده اند
گفتن ما را زبان کفر نیست
هرکه گفته کفر او گشت است نیست
گفتن ما را شریعت حق بود
همچو ملاحان درین زورق بود
گفتن ما را شریعت دیده است
ملک معنی در طریقت دیده است
گفتن ما از حدیث است و کلام
میکند بر اهل اسلام او سلام
گفتن ما دان لسان راز دوست
در دل و گوشم همه آواز اوست
کی بداند مرد جاهل گفت من
عاقل دانا کند فهم این سخن
در سخن سلطان دانایان منم
در یقین دریای بی پایان منم
از من اینجا که صدای عشق خواست
در درون گوش صاحبدل نداست
از من آمد در ظهور اینجا لسان
در لسانم بنگر و خود را بدان
رهبر خود کن لسان در راه دین
تا شوی همخانه اهل یقین
رهبر خود کن کتاب اهل حق
رو نکردانی در اینجا زین ورق
رهبر خود کن یقین اهل راز
تا شوی مقبولت ای دانا نمار
رهبر خود کن کتاب اهل دل
بگذر از کفر و نفاق اهل گل
رهبر خود کن دلا مرد خدا
تا نمانی از چنان حضرت جدا
رهبر خود کن عبادت ای پسر
زانکه طاعت را بسی باشد ثمر
رهبر خو کن مرا در این جهان
تا دهندت راه در سوی جنان
رهبر خود کن لسان الغیب را
تا بیابی راه اندر پیش ما
رهبر خود کن کلام ایزدی
تا برآید سمت اندر سرمدی
رهبر خود کن شریعت زینهار
تا نیفتی همچو رهزن زیر دار
رهبر خود کن کتاب شرع را
برطریق دوست میرو همچو ما
رهبر خود کن نبی را در جهان
تا درین دنیا تو گردی کامران
رهبر خود کن علی را در طریق
به از این رهبر نمی یابی رفیق
رهبر خود کن ولایت در کرم
همچو مردان اندرین ره زن قدم
رهبر خود کن امام هشتمین
تا شوی بگزیده روی زمین
رهبر خود کن امام جن و انس
تا بتو کروبیان گیرند انس
رهبر خود کن کسی کو را رسول
گفته هفتاد است حج او را قبول
رهبر خود کن علی موسی الرضا
قبله حاجات گفتش مصطفی
سوی راه او رو و مردانه باش
واز تمام جاهلان بیگانه باش
رهرو ایشانند و ایشان رهبرند
مر ترا ساقی بحوض کوثرند
رهبر ایشانند در راه خدا
در کلام حق شنیدم این ندا
رهبر بهتر نیابی از کلام
ختم این معنی ازو کن والسلام
از کلام ایزدی برگو بخلق
تا کند ترک جفا و مکر و زرق
رد مکن گفتار مردان خدا
زآنکه ایشانرا خدا داده عطا
رد کنی رد کرده یزدان شوی
وز جهان ای دوست بی ایمان شوی