" rel="stylesheet"/> "> ">

تنبیه حال گرفتاران دنیا و شیرین نمودن ایشان به طلب مولی

ای تو در زندان دنیا همچو سگ
می دوی تا آهوئی گیری به تک
جست آهو و تو افتادی به چاه
چاره چه را چه خواهی کرد آه
ای تو گم کرده چه سگ آن راه را
چشم بر آهو ندیده چاه را
ترک صید آهوی دنیا بکن
خویشتن را همچو سگ رسوا مکن
تا نیفتی همچو سگ در چاه تن
نفس شومت را برون کن از بدن
هست این عالم مثال گلخنی
اندر او عارف بسان گلشنی
ای به گلخن میل کرده از خری
ره به گلزار معانی کی بری
جمله خلقان را بدان چون کلخنی
خورده از حمامی تن گردنی
وی تو در قید عیال و تن شده
بهر نان وابسته گلخن شده
رو تو ترک این همه کن همچو من
خود مشو محبوس اندر چاه تن
همچو مردان از خودی آزاد شو
در طریق اهل معنی شاد شو
از برای تو بیارم مظهری
وز دل دریا بر آرم گوهری
مظهرم میدان تو گوهر گوش دار
تا بیابی در معنی بی شمار
از یقین درها به گوش خویش کن
وآنگهی یاد من درویش کن
خود دعائی کن مرا ای مرد خاص
تا که گردد روح من از غم خلاص
قدر مظهر را چه دانند ابلهان
قیمت گوهر مجوی از گمرهان
قیمت گوهر به پیش گوهریست
صاحب مظهر عجایب گوهریست
خواجه گوید سر مظهر گوش کن
جامی از مظهر بگیر و نوش کن