" rel="stylesheet"/> "> ">

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: (الدنیا جیفه و طالبها کلاب)

جیفه دنیا چو مردار آمده
طالب آن کلب کردار آمده
بر تو ای نادان شده مردی حرام
چند گردی گرد مرداری مدام
بهر آن دنیا صحیفه باشدت
که همی خواهی که جیفه باشدت
تخم نیکی کار و نیکی کن درو
تابری از جمله دین داران گرو
شد چو شیر مادرت اینها حلال
رو به ترس آخر زقهر ذوالجلال
من ز دنیائی ندارم یک پشیز
میل هم از وی ندارم هیچ چیز
من کلام حق به حق دانسته ام
نه چو دیگر مردمان بربسته ام
هر چه حق گوید ز معنی بشنوم
فارغ و آزاد در کویش روم
من ندارم بحث بالا و نشیب
زآن که دارم گنج سلطانی به جیب
هست دنیا همچو لقمه پیش من
در جهان جان و جانانم وطن
قحبه دنیا که او بس لاده است
مقتدای ما طلاقش داده است
هر که ترک میل دنیائی بداد
دیده معنی به بینائی گشاد
گر تو چون ما ترک دنیائی کنی
مرد گردی ترک رسوائی کنی
من ز مظهر گویم این اسرار را
رو تو مظهر خوان و دان عطار را
هست در وی بس عجایب بی شمار
جوهر از دریای مظهر خوش برآر
دان که هر مصراع او یک گوهر است
پس ز معنی های قرآن جوهر است
من ز بهرت ره ز جوهر ساختم
وندر آن جوهر به مظهر تاختم
تا رسیدم در ولایتهای عشق
آمد اندر گوش من هیهای عشق
هی هی عشق من از حیدر بود
زآن که او در علم احمد در بود
این معانی ختم شد بر شاه من
زآن که او باشد چو روحم در بدن