" rel="stylesheet"/> "> ">

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: (التعظیم لامرالله والشفقه علی خلق الله)

تا که ایمانت شود محکم از او
مهر او میدار در جانت نکو
جان خودآمیز با مهرش نکو
تا درآید در میان جانت او
دیگری آن کز میان خلق رو
گوشه گیر و درون دلق رو
چون بیایی سر ما سرپوش باش
در میان عاشقان می نوش باش
رو چو عطار و قناعت پیشه کن
در میان مظهرم اندیشه کن
زاد راهت هرچه باشد غیر از این
دشمنان باشند و دارندت کمین
ای برادر اهل دنیا را مبین
زآن که ایشانند گمراهان دین
تو به هر درویش عارف باش یار
گاه گاهی جوهر را پیش آر
چون به بینی جوهر ذاتم چنان
اندر آیی در میان سالکان
در ز بحر دل در آرم بی شمار
گر تو می جوئیش رو جوهر بیار
هر دری زین گوشوار عالمی است
هر که این را گوش دارد آدمی است
فکر و ذکر خویش را صافی بساز
جهد فرما آنگهی اندر نماز
بعد از آنی روزه دار از کل نفس
زآن که باشد روزه تو غل نفس
از طعام بد بپرهیز ای پسر
همچو دد کم باش خونریز ای پسر
نفس را از روزه اندر بند دار
مر ورا نز لقمه خورسند دار
روزه می دار چون مردان مرد
نفس خود را از همه میدار فرد
نی همین از اکل او را بازدار
بلکه نگذارش به فکر هیچ کار
رو تو کش نفس و مگر دانش تو سیر
وانگهی برخود مگر دانش دلیر
ذکر حق باشد تمامی کار او
ورنه از خوردن نباشد عار او
در میان اهل معنی کن حضور
زآن که ایشانند چون دریای نور
رو تو از مردان دین غافل مباش
زآن که ایشانند ما را خواجه تاش
گر تو اهل فضل را نشناختی
دین و دنیا را به یک جو باختی
رو معانی دان شو و اسرار خوان
تا شوی در ملک معنی جان جان
نقطه باب ولایت را طلب
وآنگهی از وی هدایت را طلت
گر نبایستی به عالم راهبر
کی فرستادی رسول با خبر
انبیا را اولیا باشد وصی
اولیا را اصفیا باشد صفی
اولیا و انبیا لطف حق اند
در حقیقت جمله حق مطلق اند
انبیا را خود ولی باید مبین
تا بگوید علم معنی را یقین
گر تو بی ایشان روی راه ای پسر
از حقیقت خود کجا یابی خبر
گر نیابی تو ولی را در جهان
رو ز مظهر جوی تا گوید عیان
هرچه ایشان گفته اند آن را شنو
هرچه کردند ای پسر با آن گرو
تا شوی در ملک معنی مقتدا
خیز و برخوان رب انصرنی علی
تا رسی بر آنچه مقصودت بود
خود بیابی آن چه مطلوبت بود
بهره کی یابی ولی زین کار تو
زآن که می جوئی بسی اسرار تو
هر که آزار کسی دارد به دل
پیش مردان باشد او دایم خجل
جانت از مهر علی آباد کن
خاطرت از بار غم آزاد کن