" rel="stylesheet"/>
    ">
    ">
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
        
            
                
                
                
    
    شماره ٥٢٦: ای رشگ بتان به کج کلاهی
        
            ای رشگ بتان به کج کلاهی
            قربان سرت شوم اللهی
         
        
            تو بسته میان به کشتن من
            من بسته کمر به عذرخواهی
         
        
            روی تو ز باده ارغوانی
            رخساره من ز غصه کاهی
         
        
            من خورده قسم به عصمت تو
            تو داده به خون من گواهی
         
        
            ماهی تو درین لباس شبرنگ
            یا آب حیات در سیاهی
         
        
            گویند که ماهی و نگویند
            وصف مه روی تو کماهی
         
        
            ابرو بنما و رخ که بینند
            در خیمه آفتاب ماهی
         
        
            ای بر سر تو همای دولت
            انداخته سایه الهی
         
        
            بر محتشم گدا ببخشای
            شکرانه این که پادشاهی