" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤: ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا

ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی
در دل ویران توئی گنج نهانی مرا
آنکه بدل میدمد روح سخن هر دمم
تا نزند یکنفس بی دمش آبی مرا
شب همه شب تا بصبح همنفس من توئی
روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا
تا که بمحفل درم با تو سخن میکنم
چونکه بخلوت روم مونس جانی مرا
یکنفس از پیش تو گر بروم گم شوم
چون بتو آرم پناه امن و امانی مرا
گر تو برانی مرا جان ز فراقت دهم
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا
گه بوصالم کشی گه ز فراقم کشی
گاه چنینی مرا گاه چنانی مرا
(فیض) بتو رو کند رو چو بهر سو کند
نور تو عالم گرفت قبله از آنی مرا