" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٦: لذات نماند و المها

لذات نماند و المها
شادی گذرد چو برق و غمها
غمناک مباش از آن و زین خوش
چون هر دو رود سوی عدمها
هر حادثه که بر سر آید
هم سوی عدم کشد قدمها
هر پسریراست عسر در پی
هر عسریرا ز پی کرمها
آخر همه خواب با خیالیست
الا بنوشته قلمها
کز بهر جزای زشت و نیکو
ماند بصحیفها رقمها
لذات نماند و بماند
از پیروی هوا ندمها
هر محنت و هر بلا که بینی
کفاره شمار بر ستمها
اندوه چو ما حی گناهست
خوشتر که در آن کشیم دمها
آن کن که بعاقبت بود خیر
(فیض) است و امید بر کرمها