نعیمی یا جحیمی جنتی ای عشق یا دوزخ
شوی گاهی بهشت من شوی گاهی مرا دوزخ
چه روی دوست بنمائی بهشت آنجا چه بنماید
چه سوزی در فراق او دلم را حبذا دوزخ
گشائی چون در وصلم بهشت نقد می بینم
چو بندی بر رخم این در شود نقد این سرا دوزخ
اگر وصلست اگر هجران که دارد لذتی در غم
مدام از عشق در جانم بهشتی هست یا دوزخ
کسی دیده است یک جوهر گهی جنت شود گه نار
درو هم این بود هم آن کجا جنت کجا دوزخ
تو با خود زاهدا در جنگ و من با هر دو عالم صلح
مرا باشد جزا جنت ترا باشد سزا دوزخ
غضب چون یابد استیلا ترا سوزد بنقد اینجا
وجود تو در آندم میشود نقد آنرا دوزخ
چو (فیض) از دولت عشق از همه عالم بود راضی
گذر چون افکند بر پل شود نارش هوا دوزخ