" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٣٤: هر که دارد درد عشقی یاد درمان کی کند

هر که دارد درد عشقی یاد درمان کی کند
هیچ عاقل عیش خود را ماتمستان کی کند
هر کسی در عشق تازد عشق او را سر شود
وانکه عشقش شد بسامان فکر سامان کی کند
دل نمیخواهد مرا با عاقلان هم صحبتی
مؤمن آئین عشق آهنگ کفران کی کند
هر که ذوق باده پریروئی چشد
آرزوی جوی و خم و حور و غلمان کی کند
ناصح ارمنع از چنین روئی کند بیهوده است
هر که دارد چشم با این، گوش با آن کی کند
حرف خوبان ترک کن چون زاهدی بینی تو (فیض)
مرد زیرک نزد آنان ذکر اینان کی کند