" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٦٨: غرور خشکی زهد ار دماغ تر دارد

غرور خشکی زهد ار دماغ تر دارد
بیا که مستی ما نشأه دیگر دارد
بهشت و خلد و نعیمش کی التفات افتد
کسی که حسن رخ دوست در نظر دارد
بهشت یکطرف و عشق یک طرف چو نهند
غلام همت آنم که باده بردارد
بسنگلاخ نگردیم همچو زاهد خشک
به بحر عشق درآئیم کان گهر دارد
نهال زهد اگر سدره گردد و طوبی
درخت عشق جمال حبیب بردارد
ز زهد خشک لقای حبیب نتوان چید
درخت عشق بود آنکه این ثمر دارد
درا بحلقه ما (فیض) و زهد را بگذار
که ذوق صحبت ما لذت دگر دارد