" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٠٣: چو نقاش ازل طرح جهان کرد

چو نقاش ازل طرح جهان کرد
محبت را چو جان در وی نهان کرد
شراب عشق بر آفاق پیمود
جهان را سربسر لبریز جان کرد
جهان چون مست شد از باده عشق
گلی را دل ز دلها جان روان کرد
برون آورد دست لطف از جیب
چگویم تا چها با جسم و جان کرد
دل آزادگان را جای خود ساخت
روان عاشقان جان جهان کرد
عنایتهای عشق لایزالی
چه با جان دل آزادگان کرد
نقاب از روی چون خورشید برداشت
جمالی در هویدائی نهان کرد
ربود از سینها او هر دلی بود
چو دلها را ربود آهنگ جان کرد
بدردی (فیض) را بخرید از وی
دوای درد بی درمان بآن کرد