بکین غم فلک برخواست امروز
            بیا ساقی که روز ماست امروز
         
        
            بگردان جام می دوران شادی است
            هوای ساغر و میناست امروز
         
        
            بگردش آر چشمان تو میناست
            لبانت ساغر صهباست امروز
         
        
            بخواب آمد مرا خورشید امشب
            فروغت بزم ما آراست امروز
         
        
            گران از بزم رفت و یار بنشست
            غم از جان و دلم برخواست امروز
         
        
            صفای سینها و باده صاف
            جدال محتسب بیجاست امروز
         
        
            قیامت قامتی از جای برخواست
            از آن قامت مرا فرداست امروز
         
        
            مشو غافل که در مژگانش ای (فیض)
            بقتل ما اشارتهاست امروز
         
        
            ز تو خنجر ز من بنهادن سر
            مرا عید و ترا اضحاست امروز