" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٩٦: عالم چو خاتمیست که این است عشق قص

عالم چو خاتمیست که این است عشق قص
از قصهاست قصه عشق احسن القصص
حق در کلام خویش بآیات مستبین
در شأن عشق و رتبه عالیش کرد نص
ارواح ما ز عالم قدسست و کان عشق
محبوس در بدن شده کالطیر فی القفص
روزی چو کرد حصه مقسم قرار داد
خون جگر وظیفه عشاق زان حصص
بس دور شد که دور فتادیم زاصل خویش
طول النوی بحر عنا هذه الغصص
عاشق فنای خویش طلب میکند مدام
اهل عزیمتست نمیجوید او رخص
از دست عشق جان نبرد (فیض) از آنکه نیست
در خیل اهل عشق از او هیچکس اخص