شکر لله که شد عیان ره حق
یافت جانم درین جهان ره حق
پیشتر ز آنکه پا زره ماند
دید چشم دلم عیان ره حق
در تنم بود مرغ روح قریب
برد او را به آشیان ره حق
در پس پرده ره عیان دیدم
دیدم از رهزنان نهان ره نحق
در طلب خون دل بسی خوردم
نتوان یافت رایگان ره حق
از برونش سؤال می کردم
بود در جان من نهان ره حق
همه کس را نمی دهند نشان
هست مخصوص عاشقان ره حق
ای بسا عاقلی که آمد و رفت
رو نهان ماند در جهان ره حق
(فیض) در خود بخود سفر میکن
که ترا در دلست و جان ره حق