چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم
            گوش بر هر چه نهادیم حدیث تو شنیدیم
         
        
            مردمان چشم گشودند و ندیدند بجز غیر
            ما ببستیم دو چشم و بجمالت نگریدیم
         
        
            لوح دل را که بر آن نقش و نگار دگران بود
            پاک شستیم و بر آن صورة خوب تو کشیدیم
         
        
            حسن خوبان فریبنده ز دریای تو موج است
            آبروی همه از حسن روانبخش تو دیدیم
         
        
            گر سراب دو جهان رهزن دین و دل ما شد
            آخرالامر بسرچشمه مقصود رسیدیم
         
        
            عارفان وصف تو از دفتر و اسناد شنیدند
            ما ز یاقوت گهربار لبان تو شنیدیم
         
        
            تشنه یکچند دویدیم درین وادی خونخوار
            آخر از چشمه حیوان تو یکجرعه چشیدیم
         
        
            قطره مستی ما را ز می عشق تو بس بود
            لله الحمد بدریای وصال تو رسیدیم
         
        
            بایع و بیع و ثمن مشتری و جنس تو بودی
            سربسر کوچه و بازار جهان را همه دیدیم
         
        
            چند بر خرقه پرهیز زدن پنبه توبه
            آفرین باد ترا عشق کزین خرقه رهیدیم
         
        
            بارها جامه تقوی بگنه چاک ز دستیم
            از پی حله عفو تو بسی جامه دریدیم
         
        
            پای سعیت همه شد آبله در راه طلب (فیض)
            بار ما در دل ما بود عبث می طلبیدیم