" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٦٢: در چهره مهرویان انوار تو می بینم

در چهره مهرویان انوار تو می بینم
در لعل گهرباران گفتار تو می بینم
در مسجد و میخانه جویای تو می باشم
در کعبه و بتخانه انوار تو می بینم
بت خانه روم گر من تا جلوه بت بینم
چو نیک نظر کردم دیدار تو می بینم
هرکو زتو پیدا شد هم در تو شود پنهان
پیدا و نهان گشتن هم کار تو می بینم
از کوی تو می آیم هم سوی تو می آیم
در سیر و سلوک خود انوار تو می بینم
هم کشته این عیدم هم زنده جاویدم
منصور صفت خود را بر دار تو می بینم
گاهی که مرا کاهی گه قیمتم افزائی
در سود و زیان خود را بازار تو می بینم
هر کس شده در کاری سرگشته چو پرگاری
سرگشتگی جمله در کار تو می بینم
هر جا که روم نالم چون بلبل شوریده
سرتاسر عالم را گلزار تو می بینم
خون در جگر لاله از داغ تو می بینم
چشم خوش نرگس را بیمار تو می بینم
پروانه بگرد شمع جویای جمال تو
بلبل بگلستانها هم زار تو می بینم
از خود نه خبر دارم نه عین و اثر دارم
در نطق و بیان (فیض) گفتار تو می بینم