" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٩٤: آنکه کارش با دلست و نیست او را دل منم

آنکه کارش با دلست و نیست او را دل منم
آنکه را مرکب دلست و پای دل در گل منم
آنکه او را هر چه حاصل شد بیغما داد عسق
نیستش اکنون بجز بیحاصلی حاصل منم
آنکه نقش اوست در مرآت کونین آن توئی
آنکه نقش هر دو عالم را بود قابل منم
آنکه در راه هوای نفس چالاکست و چست
در سلول راه حق افسرده و کاهل منم
آنکه او در راه حق ننهاده گامی یک نفس
کرد عمر خویشتن را صرف در باطل منم
آنکه او را جا بود در آسمانها با ملک
سرنگون افتاد اکنون در چه بابل منم
آنکه مقصود دل (فیض) است در عالم توئی
آنکه بسته در خیال تست جان و دل منم