زهر قهر ار تو کنی در جامم
            خوشتر از شهد بود در کامم
         
        
            نوش لطف تو چه شکر نوشم
            زهر قهر تو چه شهد آشامم
         
        
            کی ز چنگال بلا اندیشم
            من که شاهین غمت را رامم
         
        
            ای ز چشمت دو جهان مست و خراب
            تهی از باده مگردان جامم
         
        
            لطفها چند کنی در پرده
            پرده برگیر و برآور کامم
         
        
            بی لقای تو ندارم آرام
            چون کنم چون کنم تو آرامم
         
        
            کام (فیض) از تو دمی تلخ مباد
            ای ز الطاف تو شیرین کامم