از بوی می عشق برنگ آمده ام
باز شه عشق را بچنگ آمده ام
کی باشد عاشقی دچارم گردد
از صحبت عاقلان بتنگ آمده ام
شد خسته بخار زهد اول قدمم
ره را همگی بپای لنگ آمده ام
مقصد بنگر ز سختی راه مپرس
در هر قدمی پای بسنگ آمده ام
عمرم بشتاب رفت هنگام شتاب
پیرانه سر این ره بدرنگ آمده ام
در صورت اگر بعاقلان می مانم
در معنی لیک شوخ و شنگ آمده ام
در سینه دوستان سرودم چون (فیض)
در دیده دشمنان خدنگ آمده ام