بلبل از گلزار میگوید سخن
            کرکس از مردار میگوید سخن
         
        
            گل ز لطف رنگ و بو دم میزند
            خار از آزار میگوید سخن
         
        
            یار حرف یار دارد بر زبان
            غیر از اغیار میگوید سخن
         
        
            زاهد از حور و قصور و انگبین
            عاشق از دیدار میگوید سخن
         
        
            عابد از سجاده و تسبیح و ذکر
            کافر از زنار میگوید سخن
         
        
            عاقل از ناموس و رسم و نام و ننگ
            مست از خمار میگوید سخن
         
        
            پادشاه از تاج و تخت و لشگری
            لشگر از پیکار می گوید سخن
         
        
            اهل علم از درس و بحث و مدرسه
            تاجر از تجار می گوید سخن
         
        
            در طبیعی بحث دارد فلسفی
            صوفی از اسرار میگوید سخن
         
        
            عارف از حق واعظ عقبی پرست
            از بهشت و نار میگوید سخن
         
        
            مفتی از دستار و ریش و طیلسان
            قاضی از دینار میگوید سخن
         
        
            بانو از اسباب طبخ آش و نان
            خواجه از بازار میگوید سخن
         
        
            شاعر از رخساره و زلف بتان
            هرزه گو بسیار میگوید سخن
         
        
            هر کسی کاری که در وی ماهر است
            بیشکی ز آن کار میگوید سخن
         
        
            چون نصیبی دارد از هر پیشه (فیض)
            در همه اطوار میگوید سخن