" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٤٥: بر در تو من رو بخاک عجز ناله میکنم کای اله من

بر در تو من رو بخاک عجز ناله میکنم کای اله من
جرم کرده ام ظلم کرده ام پرده بپوش بر گناه من
سر بر آستان رو براستان کای مقربان روز بازخواست
یارئی کنید در شفاعتم نزد حضرت قبله گاه من
گریه میکنم شسته تا شود ز آب دیده ام نامه گنه
آه میکشم تا کند سیه هر چه کرده ام دود آه من
صبح تا بشام میکنم گنه توبه گر بود سال یا بمه
جرم بیحدم محو کی کند توبه کم گاه گاه من
آمدم بتو از ره نیاز عاجزانه من شاید از کرم
رحم آوری بر من و کشی خط مغفرت بر گناه من
پای تا بسر گشته ام امید تا شنیده ام آنکه گفته
کی گذارمش تا شود هلاک آنکه آید او در پناه من
روبراه تو کرده ام کنون جای ده مرا تو بخویشتن
گفته که جا نزد خود دهم هر که او کند روبراه من
کی توان بخود آمدن برت یارئی بکن دست من بگیر
باش هادیم گام گام ره نور خویش کن شمع راه من
عمر شد تبه نامه شد سیه شد بدی ز حد معترف شدم
غیر اعتراف نیست شافعی تا شود برت عذر خواه من
دشمن ار کند قصد جان من سوی درگهت آورم پناه
گر تو رانیم از درت کجاست مأمنی شود تا پناه من
از جوار تو من کجا روم یا ز قید تو من چسان رهم
کو در دگر کو ره گذر ای پناه من ای اله من
با زبان حال وز ره مقال میکنم سؤال از درت نوال
من نیازمند تو نیاز جو من گدا و تو پادشاه من
مال من توئی جاه من توئی دنییم توئی عقبیم توئی
ای فدای تو هر دو کون من وز برای تو مال و جاه من
(فیض) اگر بود غرقه در گنه دست گیردش مهر این دو شه
مصطفی نیی مرتضی علی مهر این دو بس زاد راه من