در دل هر ذره مهر جان ما دارد وطن
میکشد بهر گل جان خارهای جور تن
این جهان و آن جهان از جان گریبان چاک کرد
تا دهد جا جان ما را در درون خویشتن
هر که قدر جان پاک ما شناسد چون ملک
سجده آرد جان ما را زآنکه شد جانرا وطن
خاک ما دارد شرف بر جان ابلیس لعین
زآنکه این تن داد حق را آن ز حق دزدید تن
نور حق پنهان شد اندر خاک از چشم عدو
نور آتش دید در خود گفت کی باشد چو من
اجر چندین ساله طاعت رفت از دستش برون
چونکه پا بیرون نهاد از انقیاد ذوالمنن
چون حسد برد و تکبر کرد کافر شد رجیم
در پناه حق گریز ای (فیض) زین دو همچو من
سعیها دارد بسی ابلیس در اهلاک ما
تا توانی سعی میکن در نجات خویشتن