" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٣: زندگانی بی رخ دلبر نمیباید مرا

زندگانی بی رخ دلبر نمیباید مرا
دوست میباید کسی دیگر نمیباید مرا
چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این
تابش ماه و شعاع خور نمیباید مرا
خلق میخواهند حور و روضه رضوان ولی
جز وصال آن پری پیکر نمیباید مرا
گر به بینم قد او هرگز بطوبی ننگرم
ور بیابم لعل او کوثر نمیباید مرا
چون معطر شد مشامم از نسیم موی او
بوی مشک و نکهت عنبر نمیباید مرا
چون منور گشت رویم از فروغ روی او
پرتو مهر و مه انور نمیباید مرا
یارب آن دولت دهد دستم که گوید آنصنم
جز حسین خسته ابتر نمیباید مرا