اندر این جمع شررها ز کجاست
            دود سودای هنرها ز کجاست
         
        
            من سر رشته خود گم کردم
            کاین مخالف شده سرها ز کجاست
         
        
            گر نه دل های شما مختلفند
            در من از جنگ اثرها ز کجاست
         
        
            گر چو زنجیر به هم پیوستیم
            این فروبستن درها ز کجاست
         
        
            گر نه صد مرغ مخالف این جاست
            جنگ و برکندن پرها ز کجاست
         
        
            ساقیا باده به پیش آر که می
            خود بگوید که دگرها ز کجاست
         
        
            تو اگر جرعه نریزی بر خاک
            خاک را از تو خبرها ز کجاست