شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش
            چه باده هاست بتم را در آن کدوی ترش
         
        
            به قاصد او ترشست و به جان شیرینش
            که نیست در همه اجزاش تای موی ترش
         
        
            هزار خمره سرکه عسل شدست از او
            که هست دلبر شیرین دوای خوی ترش
         
        
            زهای و هوی ترش های ماش خنده گرفت
            حلاوت عجبی یافت های و هوی ترش
         
        
            ترش چگونه نخندد به زیر لب چو شنید
            که جوی شیر و شکر شد روان به سوی ترش
         
        
            ربود سیل ویم دوش و خلق نعره زنان
            میان جوی عسل چیست آن سبوی ترش
         
        
            پریر یار مرا جست کان ترش رو کو
            خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش
         
        
            شتاب و تیز همی رفت کو به کو پی من
            چرا کند شکرقند جست و جوی ترش
         
        
            گرفته طبله حلوا و بنده را جویان
            که تا ز جایزه شیرین کند گلوی ترش
         
        
            عجب نباشد اگر قصد او فنای منست
            همیشه شیرین باشد یقین عدوی ترش
         
        
            غلط مکن ترشی نی برای دفع توست
            ز رشک چون تو شکاریست رنگ و بوی ترش
         
        
            ز رشک جاه امیرست روترش دربان
            ز رشک روی عروس است روی شوی ترش
         
        
            هزار خانه چو زنبور پرعسل داری
            به جان تو که گذر کن ز گفت و گوی ترش