بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
            شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!
         
        
            هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی
            ما غریبیم و تو بی رحم، غریب احوالیست!
         
        
            گر فتد مردم چشمم برخت، روی مپوش
            تو همان گیر که: بر روی تو این هم خالیست
         
        
            بر لب چشمه نوشین تو آن سبزه خط
            شکرستان ترا طوطی فارغ بالیست
         
        
            می روی تند که: باز آیم و زارت بکشم
            این نه تندیست، که در کشتن من اهمالیست
         
        
            قرعه بندگی خویش بنامم زده ای
            این سعادت عجبست! این چه مبارک فالیست!
         
        
            ماه من سوی هلالی نظری کرد و گذشت
            کوکب طالع او را نظر اقبالیست