ترا گهی که نظر بر من خراب افتد
            دلم ز بسکه تپد در من اضطراب افتد
         
        
            دلم بیاد لبت هر زمان شود بیخود
            علی الخصوص زمانی که در شراب افتد
         
        
            تو چون شراب خوری با رقیب خنده زنان
            ز خنده تو نمک در دل کباب افتد
         
        
            ز بهر جلوه چو خورشید من رود بر بام
            بخانها همه از روزن آفتاب افتد
         
        
            مگو: بدوزخ هجر افگنم هلالی را
            روا مدار که بیچاره در عذاب افتد