خوشنویسی که این رقم زده بود
بر ورق این چنین قلم زده بود:
که فرستاد خسرو عادل
نامه ای سوی شاه دریا دل
نامه ای در نهایت خوبی
خط آن نامه آیت خوبی
نو خطی در کمال حسن و جمال
زیب رخساره کرده از خط و خال
نقش عنوان و خط مضمونش
فیض بخش از درون و بیرونش
یا مزین بمشک هر ورقی
یا پر از رشته گهر طبقی
خط آن نامه بود خط نجات
چون شب قدر در میان برات
حاصل نامه آنکه: حضرت شاه
غیرت آفتاب و خجلت ماه
شهریار دیار ماه وشان
ماه مسند نشین شاه نشان
میوه باغ زندگانی من
نقد گنجینه جوانی من
آنکه میل دلم بجانب اوست
وانکه جانم همیشه طالب اوست
باید این نامه را چوبرخواند
رخش دولت باین طرف راند
که دگر قوت فراق نماند
طاقت درد اشتیاق نماند
عمر ده روزه غیر بادی نیست
هیچ بر عمر اعتمادی نیست
خاصه بر عمر همچو من پیری
که شد از دست و نیست تدبیری
زود باشد کزین چمن بروم
تو بیا پیش از آنکه من بروم
تا تو رفتی ز دیده نور برفت
تا تو غایب شدی حضور برفت
رحم کن بر دل رمیده من
مردمی کن، بیا بدیده من
روز عمرم بشب رسید، بیا
جانم از غم بلب رسید، بیا