" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥: بدیرآ از حرم زاهد که می برقع گشود اینجا

بدیرآ از حرم زاهد که می برقع گشود اینجا
ازآنجا آنچه میجویی بمیخواران نمود اینجا
همان زنگی که آنجا در دل اسلامیان بینی
مغانرا نیز بود اما صفای می زدود اینجا
بیا ، درزمره رندان درا ، بی باک و می درکش
که بدمستی نمیداند بجز فریاد عود اینجا
محبت شمع بزم قدس و ما پروانه از بیرون
چه حالست این نمیدانم چراغ آنجا و دود اینجا
بهرسو میروم بوی چراغ کشته می آید
مگر روزی مزارکشتگان عشق بود اینجا
نوای نغمه منصور عرفی نغز میدانی
ولی تن زن که خاموشند ارباب شهود اینجا