نه مهر دوست خواهم نه کین دشمنانرا
یک جوردوست دارم بی مهرومهربانرا
غم میکشد عنانم من هم شتاب دارم
ازمن سلام گویید یاران و دوستان را
مستانه گربتازم منعم مکن که شوقش
پرمی دهد بمرکب سرمیدهد عنانرا
گفتم بگوش توفیق کای دشمن مروت
تا کی فراق خرمن این مور ناتوانرا
گفتا مروت اینست کز خود درافکنیمش
تاآنکه جوید ازغیر ازخودبیابد آنرا
آواز کیست رهبر دروادی محبت
طوفان بود معلم دریای بیکرانرا
عرفی بگیتی ازخلدآمدکه باز گردد
غافل که تازه پرواز گم سازد آشیانرا