می کش و مست عشوه کن نرگس می پرست را
میکده کرشمه کن گوشه چشم مست را
آمده فوج تازه ای جمله شهادت آرزو
خیز و شراب دشنه ده غمزه تیزدست را
خیز و سماع شوق کن چند بحکم عافیت
در شکنی بگوش دل زمزمه الست را
زلف شکن فروش را بر دل من متاع کن
یاد زمانه ده زنو قاعده شکست را
گرم زیارت حرم گشته ولی زبیخودی
یاصنم است برزبان عرفی بت پرست را