نگفتن و نشنودن زبان وگوش منست
هزار نغمه گره برلب خموش منست
بمی که میرود امروز درگلوی دوکون
کمینه جرعه ته شیشهای دوش منست
بمحفلی که اسیران کشند خون جگر
سرود انجمن افروز،نوش نوش منست
نوای صور که گویند مرده زنده کند
حکایتیست و گرهست هم خروش منست
نهم جنازه عرفی بدوش و فخر کنم
که ساق عرش محبت بروی دوش منست