" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٢: هرخنده ای دریچه گشاینده غمیست

هرخنده ای دریچه گشاینده غمیست
هرانتعاش تاب ده قفل ماتمیست
دل زنده ساز و قدر مسیح مرا بسنج
غافل مباش آن نفسی بود و این دمیست
حیفست حیف بس مکن ازکاوش دلم
هرناله راخروشی و هر گریه رادمیست
باغیست گربه درجگر تشنه ام کزان
صدناله زارسوخته درزیر شبنمیست
هرکس که دید عرفی و این شورهای او
غافل ز زیر پرده گمانش که آدمیست